با سلام

برادر گرامي پاسخ دهنده:

چرا نميخواهيد قبول کنيد که ما نسل جوان از اين نصيحت هاي شيخ گونه خسته شده ايم. من هم دقيقا شرايط ايشان را دارم از فساد بيزارم اما دارم خويشتنداري مي کنم. چقدر بايد اين نصيحتها رو که اکثرا حرف شيخ هاست بشنويم که برو ازدواج کن ازدواج خوبه برو جلو خدا درست ميکنه بس کنيد ديگه جواني اگر واقعا قصد ازدواج داشته باشه و موقعيتش هم فراهم باشه ازدواج ميکنه و اگه شرايطش فراهم نباشه ازدواج نميکنه پس هيچ نيازي به نصيحت هاي دور از منطق شما نيست. وقتي جوانان براي يک وام ازدواج ماه ها بايد دوندگي کنند و با کلي مشقت و سختي يک وام سه ميليوني بگيرند که حقيقتا فقط پول يک يخچال ميشود وقتي که فقر و گراني و بيکاري گريبانگير جوانان شده شما با توصيه به ازدواج با اين منطق که برو جلو خدا درست ميکنه فقط صورت مساله رو پاک ميکنين. ميدونم که الان سريع شروع ميکنين به اين حرفها که همه چيز خوبه و هيچ مشکلي وجود نداره و...

سلام.خوبه لااقل شما پسري وميتوني پاپيش بذاري.من چي بگم؟يه دختر 18ساله که تاحالا هيچ دوست پسري نداشتم واين درحاليه که همه دوستام دوست پسردارن.من به اين روابط قبل ازدواج اعتقاد ندارم چون يا هدف اينه که پسر سواستفاده کنه دختر بتيغه يا وابستگي يکي از طرفين ياهردوئه که 95درصدشونم به ازدواج ختم نميشه واين خيلي سخته.درضمن از دوستاي دخترمم خيري نديدم بهم حسادت کردن زمينم زدن نامردي کردن طوري از جسم وروح داغون شدم که بارها کارم به بيمارستان کشيدتنهام.از بي وفايي متنفرم دوست دارم قلب وروح وجسم وتيپم فقط واسه يه نفر باشه اما پسراي دوروبرم همه دنبال چيزايين که واقعا ادمو متاسف ميکنه.دوست دارم يه تکيه گاه داشته باشم کسيکه چيزايي تو وجودم ببينه که تو وجود دختراي ديگه نيست.قبل از تيپ وقيافه به روح واحساساتم توجه کنه.اما پيدا نميکنم.اگه هم پيدا کنم نميتونم داشته باشمش چون خانوادم با ازدواج زير سن20مخالفن اگه هم حرفي بزنم به چشم يه دختر چش سفيد بهم نگاه ميکنن خواستگار دارم اما کسيکه مامانش واسش پا پيش ميذاره چطوري ميتونه منو دوست داشته باشه؟خستم تنهام ضربه هاي روحي شديدي خوردم شب تا صبح کابوس ميبينم اينکه دوستام همه يه نفرو دارن اما هيچکس هيچجا به يادم نيست مث عذابه.درسم خوبه نه خشکه مذهبم نه بي بندوبار تاحالا تونستم با توکل به خدا ودرسام سرمو گرم کنم اما واقعا ديگه تحمل ندارم.خانوادم تواين سن نه دوستي بايه پسر رو قبول دارن نه ازدواج.حالا من بايد چکار کنم؟؟بعد اون ضربه هاي روحي سردرداي شديدي ميگيرم که ازشدت درد سرمو به ديوار ميکوبم.خداييش سخته تنهايي تنهايي رو تحمل کرد.خيلي سخته.بازم شکر خدا وخانواده رو داريم اما اين احساسات...هرچند ظاهرم چندان نشون نميده احساساتيم اما يه اقيانوس احساسم.کنار اومدن باهاش ادمو از پا ميندازه

سلام داداشي به نظر من با کسي دوست نشي بهتره تحصيلاتت که خوبه اگه دوست بشي به راهاي بدي ميکشدت باور کن

حرف شما درسته.. درسته مي گيد ازدواج ولي يه پسر 23 ساله كه تازه ارشدم مي خواد بخونه چه طور مي تونه الان ازدواج كنه اونم تو اين دنياي ما..كه همش چشم و هم چشميه... اون طور كه گفتن هنوز كاري ندارن و فقط درس خوندن.. درسته تحصيلات خوبي دارن ولي باز يكي دو سالي طول مي كشه كه ايشون بتونن شرايط ازدواج رو برا خودشون درست كنن... الان برن به خوانواده ي طرف مقابل بگن كارم چيه .. درامدم چيه... مخصوصا وقتي كسي ميره خواستگاري دوس داره كه در مقابل طرف مقابل كم نياره... حداقل از لحاظ كاري .... اون وقت اين جوون چي كار بايد بكنه؟؟؟