ا
از کنار ماشین های گل زده عروس که رد می شوم به یاد خودم می افتم. من و نامزدم با چه ذوق و شوقی راجع به مراسم ازدواج و اینکه لباس مان چه طور باشد و ماشین عروس و دسته گل عروسی از کدام گل فروشی معروف و آن چنانی تهیه شود، صحبت می کردیم. چه برنامه هایی داشتیم! همه چیز داشت خوب پیش می رفت تا اینکه روز خرید فرارسید. من انتظار داشتم به اتفاق همسرم به بازار برویم اما مادر و پدر شوهرم داخل ماشین نشسته بودند و همراه مان شدند. به نظر من مانعی نداشت که آنها هم بیایند. فکر می کردم ایشان فقط همراه مان هستند اما دخالت که چه عرض کنم، حتی در مورد نوع و رنگ آنچه قصد خرید داشتیم و اینکه باید از کدام مغازه آن را بخریم حرف خودشان را می زدند و در کمال ناباوری شاهد اطاعت محض همسرم بودم. تا آن روز در چنین شرایطی نبودم و تازه متوجه شدم در این خانواده نه تنها پسر خانواده بلکه مادرشوهرم نیز مطیع محض مردسالاری های پدرشوهرم هستند. گمان کردم نباید بهانه تراشی کنم. قطعا همسرم بدون تکیه مالی پدرش قادر نخواهد بود چنین مراسم باشکوهی بگیرد. وسوسه اینکه جشن عروسی آن چنانی برایم بگیرند چشم هایم را کور کرده بود ولی دیگر نتوانستم طاقت بیاورم. حتی مهمان های جشن ازدواج مان را باید با نظر پدر همسرم دعوت می کردم. همسرم هیچ اراده ای در این تصمیم گیری ها نداشت. بالاخره عقد را به هم زدم. نمی دانم اشتباه و گناهم چه بود؟ من زیاده خواه نبودم. خیلی ها امروزه مراسم آبرومند می خواهند. یک سال است عقدم را به هم زده ام ولی نمی دانم اشکال کار کجا بوده. هر کس ما را با هم می دید می گفت شما دو خانواده ربطی به هم نداشتید و خیلی خوب شد که این ازدواج سر نگرفت ولی به هر حال، این تجربه تلخ هرگز از خاطرم نمی رود. کجای این راه را اشتباه رفتم که سر از بیراهه و بن بست درآوردم؟
سمانه 28 ساله
در مطب مشاور ...
در بررسی داستان از آن، بهانه ای می سازیم که بار دیگر، به نکات مهمی که لازمه شکل گیری یک ازدواج سالم و پایدار است، بپردازیم. قبل از بررسی اینکه چرا این خانم جوان، با چنین مشکلی مواجه شده اند، اجازه بدهید توجه شما را به نکته مهمی جلب کنم. آیا تا به حال دقت کرده اید که در گذر سال ها و با ورود تجمل گرایی در جامعه، چه قدر بنیان خانواده ها سست شده است؟ از آن روزی که دغدغه عمده خانواده ها تهیه جهیزیه های آن چنانی و مارک دار و لیست کردن یک برند خاص شد، از آن روزی که به جای اندیشیدن درخصوص نکات اساسی و مهم زندگی جوان ها، هم و غم آنها و اطرافیان شان به سمت فرعیات چون خرید عروسی و برگزاری مراسم در فلان تالار سوق داده شد، دوام زندگی جوان ها کمتر و آمار طلاق بیشتر شد.
به نظر می رسد بعضی از این مراسم های دست و پاگیر و رسوم خاصی که برگزاری آنها فقط بر هزینه های ازدواج می افزاید واقعا باید حذف شود چون این رسوم تجملی است و محاسبه هزینه های آنها، انگیزه ازدواج را از جوانان می گیرد و باعث ایجاد حالت ترس در مواجهه آنها با کلمه ازدواج می شود. یکی از علت هایی که خیلی از جوانان امروز زیر بار ازدواج نمی روند وجود همین شرایط سخت است که آنها را از ازدواج می ترساند. قطعا نمی توانیم انتظار داشته باشیم جوان امروز، هر چه قدر هم از ائمه(ع) الگوپذیر باشد، تصمیم بگیرد ازدواجی به سادگی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برگزار کند.
اما می توانیم به عنوان خانواده های ایرانی، آنچه خودمان با اهمال کاری، به غلط، ارزش جلوه داده ایم، یعنی ورود تجملات آن چنانی در مراسم ازدواج را اصلاح کنیم. بد نیست خانواده های ایرانی به یاد بیاورند که در گذشته های نه چندان دور، آن موقعی که ازدواج های ساده و پایدار مد بود، عروس و داماد و خانواده های آنها واقعا در مراسم ازدواج شادمانی می کردند و با دلی شاد، یک زندگی خوب را شروع می کردند. اما امروز جای شادی را اضطراب و استرس برگزاری مراسم گرفته است. نه تنها عروس و داماد بلکه خانواده ها نیز به جای لذت بردن از مراسم ازدواج فرزندان شان، در پی زرق و برق تجملات هستند. گاهی حتی این تجمل گرایی باعث می شود خانواده ها، نکات مهمی را که باید در شروع زندگی فرزندشان در نظر بگیرند فراموش کنند.
در داستان این خانم جوان، گناه و تقصیر تفکرش بیش از آنچه متوجه خود او باشد، متوجه والدین او است. آنها که بدون در نظر گرفتن تناسب های لازم، اجازه دادند، دخترشان وارد این رابطه عاطفی شود و تا شکل گیری مراسم پیش برود. والدین این خانم باید از سنین نوجوانی و جوانی، این آگاهی را به فرزندشان می دادند که اصل ازدواج موضوعی فراتر از انجام خرید عروسی و یا مراسم شب عروسی است. ازدواج شروعی است برای ساختن یک زندگی مشترک و زوجین باید بدانند که قرار است در کنار هم، یک زندگی را با همه سختی ها و شیرینی هایش، تجربه کنند. همه پدر و مادرها موظف اند در تربیت فرزندان خود از سنین نوجوانی اطلاعات آنها را در زمینه زندگی آینده شان بیفزایند و به آنها بیاموزند که در بدو ورودشان به جامعه چه طور باید با دوستان، با همکاران و با کسی که احساسی خاص نسبت به او دارند و قصد زندگی مشترک خواهند داشت، برخورد کنند. یک پدر و مادر آگاه به فرزندش می آموزد که چه طور باید ازدواج سالمی داشت و همواره به فرزندش کمک می کند تا کسی را که در خور اوست شناسایی کند.