سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رایحه ظهور زنجان
 



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/7/30 توسط rayehezohur

روش مناسب انتقاد کردن از مردان :  

 زن باید قبل از مطرح کردن دلخوری، آن را روی کاغذ بنویسد، زیرا به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوط بهتر خواهد دید، از سوی دیگر نوشتن ماجرا موجب آرامش نسبی فرد می‌شود و در عین حال با نوشتن، بیشتر به علت‌های آن واقف می‌گردد.

 پیش از صحبت کردن خود را به جای همسرش بگذارد. با این کار بهتر به مشکلات همسرش پی می‌برد .

 حتی‌المقدور قبل از صحبت با همسر خود ، موضوع را با دیگران مطرح نکند، مگر نیاز مبرم احساس نماید .

 در ابتدای صحبت تاکید کند که قصدش از مطرح کردن رنجش، رسیدن به حسن تفاهم است.

 پیشاپیش یادآوری نماید شاید اصل ماجرا یک سوء‌تفاهم باشد، غرض از صحبت، رفع کردن آن است.

 سعی نمایند از نکات مثبت شخصیت او و کارهای مطلوبی که انجام داده است ذکری به میان آورد تا فضای مذاکره صمیمی شود.

 در حین صحبت کردن به جای زخم زبان و کنایه زدن و تحقیر و تمسخر با لحنی دوستانه و مهربان صحبت کنند.

 طریقه مناسب انتقاد کردن از زن :

 قبل از مطرح کردن موضوع آن را روی کاغذ بنویسید ، تا متوجه خطاهای خود نیز بشوید.

 هرگز وی را با دیگران مقایسه نکنید و مزایای آنها را به رخش نکشید، اگر می‌خواهید مقایسه‌ای در کار باشد او را با خودش مقایسه کنید یعنی خطاهای احتمالی را با رفتارهای خوب خودش در موقعیتی دیگر مقایسه نمائید.

 از دلخوری‌ها و رنجش‌های کوچک شروع کنید. پس از رفع دلخوری وی را وادار نکنید به گناهش اعتراف کند.

 کارهای خانه را به اندازه کارها و امورات بیرون از خانه، مهم بشمارید و قدردان زحماتش باشید.

 از یکدندگی و لجاجت بپرهیزید.

 در موقع صحبت کردن مواظب لحن و طرز ادای کلمات خود باشید، زیرا همانگونه که ذکر شد زنان به فراپیام پیش از پیام اهمیت می‌دهند.

 زیاد سوال کردن خانم‌ها را به نحوه ی ادراک جزیی آنها نسبت دهید، نه به استنطاق خودتان.

 به هر شکلی که می‌توانید رفع دلخوری را جشن بگیرید، (با هدیه دادن، شاخه‌گل یا هر چیز مورد نیاز طرف مقابل....

 برگرفته شده از : تبیان



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/2/2 توسط rayehezohur

(( روزی شخصی در خدمت درویشی گفت : در این راه ، در هر قدمی هزار چاه است . درویش گفت : راه نرفته ، نشان راه مده که چاه درکنار راه است نه در میان راه ، هر که از راه به در رود در میان چاه افتد ))
 می خواهم از رخدادی با شما صحبت کنم که اکثریت قریب به اتفاق ما انسانها بالاخره یک روزی با آن روبرو می شویم ، بله . ازدواج ؛ پدیده ای بسیار عمومی امّا بسیار مهم : از این جنبه که تغییرات زیادی را در زندگی ایجاد می کند و تبعات زیادی بر این پدیده مترتب است .
ابتدا از شما سؤالی می کنم ، ازدواج خوب است یا بد ؟ اگر درست حدس زده باشم خواهید گفت : (( بستگی دارد با چه کسی ازدواج کنید )) خیلی ها عیناً پاسخ شما را می دهند ، به اعتقاد اکثر مردم خوبی و بدی ازدواج تا حد زیادی بستگی به این دارد که با چه کسی ازدواج کنید ، البته اعتقاد من کمی فرق می کند ، معتقدم ازدواج ذاتاً خوب است اما این انتخابها هستند که مناسب یا نامناسبند و پس از انتخاب همسر ، رفتارهای پس از ازدواج هستند که مناسب یا نامناسبند .
در اطراف ما زنان و مردان زیادی هستند که زندگی تلخی را می گذرانند به این دلیل که همسر نامناسبی دارند ، همسرشان کسی نیست که به وی احترام بگذارد ، نیازهای او را درک کند ، خوش خلق و خوش رفتار باشد ، ازدواجی که می توانست برای اینها فرصتی برای رشد و بالندگی باشد همچون جهنم نقدی شده که در آن می سوزند و می سازند که یا از ترس آبرو یا بخاطر فرزندان و یا … آن را تحمل می کنند اما قلباً تعلق خاطری به پیوندشان ندارند و تنها از سر درماندگی و ناچاری به ادامه این وضعیت رقت بار و تأسف آور تن می دهند .
همسر گزینی دری از بهشت یا جهنم دنیا را برای انسان باز می کند .
(( زنی 45 ساله هستم ، سی سال قبل ازدواج کرده ام همسرم 50 سال دارد آنقدر که در این 30 سال سختی کشیده ام که متأسفانه دچار ضعف اعصاب شده ام . مهمترین مشکل و ناراحتی من مربوط به همسرم است . او در طول زندگی مشترکمان اصلاً به زندگی اهمیت نمی داد و مشکل اخلاقی داشت من با وجود تمام این مشکلات هیچ گاه گله و شکایتی از او نکرده ام . به طوریکه اقوام تصور می کنند او بهترین مرد دنیا ست . لطفاً بگویید او را چگونه متوجه اشتباهات گذشته اش بکنم ؟ ))
این قبیل افراد یا به خاطر ساده دلی و خوش بینی ، یا بخاطر اجبار ، یا به دلیل کمی غفلت و یا به هر دلیل دیگر در این دام مهلک افتاده اند لذا زندگی زناشویی را بدون هیچ نقطه روشن و امید بهبودی می گذرانند و یا هم ممکن است کارشان به طلاق و جدایی ختم شود .
حضرت علی (علیه السلام) :
 (( صاحب السوء قطعه من النار )) 
 رفیق بد ، پاره ای از آتش است .
(( از همان روزی که من بدبخت و بینوا با این مرد ازدواج کردم مرگ آرزوهایم را احساس کردم ، این مرد که اسیر نفس و منیت و خودپرستی بود ، با رفتارش زندگی را به کام من تلخ کرد ، همسرم رضا مرد زندگی نبود ، هر وقت که خشم بر تنش شلاق می کشید مانند دیوانه ها به طرفم حمله می کرد و مرا به شدت کتک می زد ، سه سال فشارهای روحی را تحمل کردم و عاقبت با کوله باری از غم و رنج از او جدا شدم و به خانه پدر برگشتم . ))

از اینگونه اتفاقات در پیرامون ما زیاد رخ می دهد و یک سؤال در ذهن ایجاد می شود که واقعاً چرا باید اینگونه مسائل و مشکلات باشد ، آیا این اتفاقات ، پدیده های گریز ناپذیری هستند که نمی توان از آنها گریخت و جزء قضا و قدرهای حتمی هستند یا اینکه می توان از آنها اجتناب کرد و می توان با تأمل و روشن بینی جلوی وقوع آنها را گرفت .
اگر تمامی مردان بد خلق یا فاسد گرفتار زنانی همچون خود می شدند و یا اگر تمامی زنان عفیف و نجیب و مهربان یار مردان همسان خویش می شدند آن وقت نه تلخی زندگی گروه اول مایه ناراحتی بود و نه سرخوشی و شادکامی گروه دوم مایه حسرت و حسادت ، چرا که هر کسی نصیب همان کسی شده که هم سنخ وی بوده است ، اما عکس حالتهای فوق بسیار اتفاق افتاده است و همین نکته است که هم مایه ناراحتی انسان است و هم هشدار دهنده و ایجاد کننده یک سؤال مهم که چرا و چگونه این وصلتها صورت می گیرد .

بنابراین اولین مطلبی که می توان به افراد به هنگام انتخاب همسر گفت این است که :
 (( مواظب باشید )) .

برای اینکه بتوانید یک انتخاب خوب داشته باشید حداقل باید به این 4 اصل زیر اعتقاد داشته باشید .
1ـ خودتان ، زندگی تان و آینده تان ، برایتان مهم باشد و ازدواج را نیزمهم بدانید :
غالباً انسانها به هنگام انتخاب همسر ، آنرا (( انتخابی یکبار و برای همیشه )) در نظر می گیرند . این مسئله اهمیت انتخاب را صد چندان می کند چرا که تبعات آن بر شما و بر کیفیت زندگی و آینده تان تأثیر شگرفی دارد ، تا زمانی که وجود خودتان و زندگیتان ، برایتان مهم نبود و تا وقتی به ارزش وجودی خودتان قائل نبودید ، آن وقت شما چه دقت نظری خواهید داشت تا دریابید که این وجود وقف چه کسی خواهد شد و از انس با وی چه بهره ای نصیب خواهد شد ، و تا وقتی که بجز فکر امروز یا افکار روزمره گی ، فردایی را برای خود تصور نکنید و برنامه ای نداشته باشید چگونه می توان صحبت از تناسبات و الزامات کرد و تا وقتی ازدواج و اهمیت انتخاب برایتان جلوه أی نداشته باشد چگونه می توان از ملاک و معیار سخن به میان آورد .
مشکل برخی از جوانهای ما این است که ازدواج را یک امر سطحی می گیرند ، زیاد در باره آن فکر نمی کنند ، طغیان شهوت و نیاز به همسر ، فزونی احساسات ، رؤیاها ، بلند پروازیها ، تصورات غیر واقعی از ازدواج و … پیچیدگی این انتخاب را افزونتر می کند ، از اینرو به مقدار کافی ، دقت ، تامل و آخربینی را ملاک انتخاب خویش قرار نمی دهند و احساسات بیشتر بر آنها حکمفرمایی می کند تا عقل و منطق ، نتیجتاً پای سندی را امضاء می کنند که چندان تصور روشنی از عاقبت آن ندارند و خود را برای آن آماده نکرده اند .
حضرت علی (علیه السلام) :
(( پیش از پرداختن به کاری بیندیش و پیش از اقدام کردن مشورت کن و پیش از یورش بردن تدبیر را به کار بند ))

(( دختری 21 ساله هستم ، چندی پیش وقتی که در دوران بلوغ بودم به جوانی علاقمند شدم و علیرغم اصرار پدر و مادر و به اجبار و اصرار خودم به عقد او در آمدم ، بعد از عقد فهمیدم که او جوانی نیست که قصد داشته باشد مرا خوشبخت کند ، از همین رو تلاش خودم را برای جدایی به کار بستم ، حق با پدر و مادرم بود ، آنها تلاششان را کردند که مانع جدایی ما بشوند ، اما من طلاق گرفتم و الآن با پدر و مادرم زندگی می کنم … ))

پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله):
ازدواج نوعی تسلیم است ، پس هر یک از شماها باید دقت کند که خود را با چه کسی در یک جایگاه قرار می دهد ( یا به چه کسی تسلیم می نماید )

2ـ انتخاب صحیح ، قاعده و قانون دارد :
اگر این سؤال را از شما بپرسم که انتخاب مناسب به چه عواملی بستگی دارد ، صادقانه چه جوابی می دهید ، آیا به شانس معتقدید ؟ یا اینکه می گوئید تا قسمت و سرنوشت چه باشد ، یا اینکه انتخاب شایسته را مشروط به داشتن موقعیت عالی می دانید . لحظه ای فکر کنید ، پیش خود این سؤال را بطور جدّی مطرح کنید که  براستی انتخاب مناسب ، چگونه اتفاق می افتد ، جوابتان هر چه باشد اما اگر انتخاب مناسب را به عوامل جبری یا شانس و تصادف مربوط دانستید و جایی برای اختیار و اراده خود نبینید ، به شما خواهم گفت که یک اندیشه بسیار خطرناک در وجودتان رخنه کرده است که همین اندیشه شما را به فلاکت می کشاند .

معمولاً اکثر انسانها در تحلیل وقایع ، به ساده ترین تجزیه و تحلیلها دست می زنند ،مخصوصاً اگر بخواهند در پس این تجزیه و تحلیلها ، به آرامشی هم دست یابند ، مطمئناً کسی که می گوید : (( قسمت ما همین بود )) هم علتی برای انتخاب خود پیدا کرده و هم آرامشی به خود ارزانی داشته است اما واقعیت مطلب مطمئناً غیر از این است .
مطمئناً اگر کمی منصف باشند دلایل معقول تری را برای وضعیت نامطلوب خود بیان می کنند ، دلایلی همچون (( بدون تحقیق ازدواج کردم )) ، (( فریب مال و جمالش را خوردم )) ، (( به تفاوتهای بین هم توجه نکردم )) ، (( ضعفهایش را جدی نگرفتم )) و …انسان را بیشتر قانع می کند تا اینکه امور را مربوط به مسائلی ماورای کنترل و اختیار آدمی منوط کنند .

3ـ در انتخاب همسر عجله نکنید :
اگر به 2 اصل قبلی معتقد شدید یعنی زندگی ، آینده و ازدواج برایتان مهم بود و انتخاب مناسب را یک امر قانونمند دانستید ، خودتان به این نتیجه می رسید که نبایستی در انتخاب همسر عجله کنید ، گر چه امروزه سن ازدواج در میان جوانان نسبت به گذشته بلاتر رفته ، اما این بدان معنا نیست که آنها احتیاط بیشتری را در انتخاب همسر کرده و زیاد عجله نمی کنند ، بلکه برخی از جوانها به هنگام تصمیم برای ازدواج ، خیلی عجولانه به این کار اقدام می کنند و اگر تأخیر در ازدواج چندین سال طول کشیده ، تصمیم گیری آنها در حد چند هفته یا حتی کمتر رخ می دهد . (( اشتیاق بیش از حد به ازدواج اغلب با احساس قدرتمند هیجان ناشی از ازدواج همراه است ، البته واقعیتی است که ازدواج ماجرایی جالب و هیجان انگیز است اما کسانی که بیش از حد تحت تأثیر هیجان ازدواج قرار می گیرند ، متوجه مسئولیت سنگینی که ازدواج بر دوش آنان می گذارد نیستند ، از اینرو ممکن است تن به ازدواجی بدهند که از بوته آزمایش زمان سربلند بیرون نرود ، خیلی ها چنان برای ازدواج بی تاب می شوند که مشکلات موجود را لمس نمی کنند . اشتیاق بیش از حد به ازدواج یکی از علل شکست ازدواجهاست . تن دادن به ازدواجی برای همه مدت عمر به ذهنی روشن و عاری از شتاب احتیاج دارد .

4ـ خودتان فعالانه در میدان انتخاب حضور داشته باشید و نهایتاً تصمیم نهایی را خودتان بگیرید :
چون انتخاب همسر با سرنوشت شما بیش از همه در ارتباط است پس لازم است که اولاً : بسیار تأمل و دوراندیشی کنید ، ثانیاً : تحقیق جامعی کنید . ثالثاً : خودتان تصمیم نهایی را بگیرید .
از دیگران کمک بگیرید ، با آنها مشورت بکنید ، نظرات آنها را جویا شوید اما نهایتاً چون شما می خواهید ازدواج کنید و نه کسی دیگر ، لازم است که تصمیم نهایی را خودتان بگیرید و برای اینکار لازم است خود را از موضع منفعلانه در آورید و فعالانه عمل کنید .
اگر به چهار اصل فوق معتقد شوید همین چهار اصل تغییرات مهمی را در اندیشه و عمل شما ایجاد می کند و برای ادامه کار ، شما را از اضطراب و سر در گمی نجات می دهد و این مژده را می توانم به شما بدهم که انتخاب خوبی خواهید داشت . انشاءالله


منابع مورد استفاده:کد و مطبخ قلندری ، ادهم خلخالی ، به اهتمام احمد مجاهد ، صفحه 36
 مجله خانواده ، شماره 119 ، صفحه 7
 غررالحکم و دررالکلم ، ترجمه محمد علی انصاری ، صفحه 454
 مجله خانواده ، شماره 151 ، صفحه11
 تفکّر قَبلَ اَنْ تَعزَمْ وَ شَاوِر قَبلَ اَنْ تقدم و تَدبّر قبل ان تَهجم ؛ غررالحکم ودررالکلم ، صفحه 353
  مجله خانواده ، شماره 82 ، صفحه6
 اَلنّکاحُ رِقُّ فَلْینظَر اَحدکم اَین یضَع کَریمته ؛ محجه البیضاء ، جلد 3 ، صفحه 94
 در جستجوی عشق زندگی ، کلارک وارن ، ترجمه مهدی قراچه داغی ، صفحه 5
 همان مدرک ، صفحه 194
 همان مدرک ، صفحه 21



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/2/2 توسط rayehezohur

اصولاً در هر زندگی عشق و محبت از ستونهای اصلی نظام خانواده است که در بعضی خانواده ها بعد از مدتی از زمان ازدواج دچار مسائل و مشکلاتی می شود که اگر به آن توجه اساسی نشود به مرور باعث از هم پاشیدن زندگی خانوادگی می شود.یکی از مسائل مشکل ساز،عدم درک مناسب از همسر است .در این مقاله راهکارهایی برای درک بهتر خانم ها از روحیات شوهرشان ارائه می شود.

1. وقتی از همسرتان می خواهید که کاری را انجام دهد، بهتر است بگویید: «می شود این کار را انجام بدهی؟» نه این که «می توانی این کار را انجام بدهی؟» بیشتر زنان در این مواقع از کلمه «می توانی» استفاده می کنند. چرا که به نظر می رسد مؤدبانه تر باشد. ولی در این صورت شما از همسرتان درباره توانایی های او سؤال می کنید تا این که به او بگویید کاری را انجام دهد. مردان ترجیح می دهند که درخواست شما مستقیم باشد نه این که با ایما و اشاره، مطلبی به آنها فهمانده شود.

2. رک و مستقیم با آنها صحبت کنید: سعی کنید که دقیقاً آنچه را که مد نظر دارید به شوهرتان بگویید و تنها به سرنخ ها و نشانه ها نپردازید. فراموش نکنید آنها مثل شما حس ششم قوی ندارند!

3. این را درک کنید زنان بیشتر از مردان به گوش دادن بها می دهند: برای این که گوش دادن به صحبت های طرف مقابل در حکم راهی برای بیان کردن عشق و علاقه و حتی منعکس کننده یک ارتباط است. ولی برای یک مرد هرگز این طور نیست.

4. وقتی که به صحبت شما گوش می دهد از او تشکر کنید: مردان به این نوع تأیید از جانب شما احتیاج دارند، خصوصاً اگر در حیطه روابط نیز باشد. چون اغلب گمان می کنند قادر به درک نیازها و خواسته های همسرشان نیستند و تشکر شما، این ابر سیاه را از افکار آنها پاک می کند!

مردان ترجیح می دهند که درخواست شما مستقیم باشد نه این که با ایما و اشاره، مطلبی به آنها فهمانده شود

5. مختصر و مفید صحبت کنید: مردان توجه و علاقه چندانی به جزئیات اطراف خود ندارند. مثلاً برای آنها مهم نیست که پرده های خانه دوست شما چه رنگی است یا چند تار مویی را که اخیراً در وسط موهایتان رنگ کرده اید به شما می آید یا نه. پس سعی کنید از مرد خود چنین انتظاری را نداشته باشید. چون با این کار لطف بزرگی به زندگی زناشویی خود کرده اید!

6. آنقدر بپرسید تا نظرش را واضح به شما بگوید: مثلاً برای خرید لباس، گاهی از او می پرسید که نظرش در مورد رنگ لباس چیست و او می گوید «هر چه تو می پسندی، من هم می پسندم.» اما بعد از خرید لباس رنگش را چندان نپسندد. بنابراین قبل از خرید و هر کار دیگری که نظر او برایتان اهمیت دارد، نظر دقیق و واقعی او را جویا شوید تا در آینده دچار مشکل نشوید.

7. به او نگویید: «تو هیچ وقت به حرفهایم گوش نمی دهی!» این کار دقیقاً مساوی است با آغاز یک سلسله احساس تحقیر و ناپختگی در همسرتان، که آغاز ایرادگیری وی از شما خواهد بود.

8. در نهایت در حضور اطرافیان از او به خاطر درک والایش، تشکر کنید. از این که او همیشه به شما گوش می دهد و این که چقدر خوب شما را درک می کند. شما فقط امتحان کنید؛ معجزه می کند.



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/4/6 توسط rayehezohur

عشقهمیشه به این فکر می کردم چرا داستان ویس ورامین ماندگار نشد ؟؟؟ولی داستان لیلی ومجنون یک الگوی عاشقی شناخته شد؟شاید علتش این بوده که در قضیه ی ویس ورامین چون رابطه ی جنسی هم مطرح بودماندگار نشد ولی در قضیه ی لیلی ومجنون واقعا دقیق میشیم میبینیم واقعا عشقشون بین روحاشونه نه بدنهاشون....وهمینه که موندگار شد...شما نظرتون چیه؟؟؟



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/2/28 توسط rayehezohur

سوال:

یه مدتی هست با یه پسری آشنا شدم علاقه زیادی هم بهش دارم اونم همینو میگه ولی چندوقت پیش بهم گفت نمیتونیم ازدواج کنیم..ظاهرا ازخانواده هایی هستن که ازدواج فامیلی قبول دارن و مامانش برای ازدواج دخترخالشو براش درنظر گرفته ..اشتباه من این بوده که بهش گفتم خیلی دوسش دارم ولی بعد ازاین حرفای من خیلی سرد شده وکمتر همدیگرو می بینیم.خیلی وقتا تا من زنگ نزنم هیچی نمیگه فقط منتظر تماس من هست..ما تودانشگاه باهم هستیم البته رشته هامون فرق میکنه.چیکار کنم که اونو برگردونم واقعا دوسش دارم لطفا راهنماییم کنید

جواب:

شما باید در ظاهر عقب بکشید خود این عقب نشینی اثر مثبت داره یعنی زنگ نزنید اگرم زنگ زد یه خورده سرد برخورد کنید یا جواب مختصر بدید که متوجه بشه اتفاقی افتاده و اگه گفت چی شده بهش بگید که این طور ادامه دادن که معلوم نیست به جایی برسه چه فایده ای داره و اگه این طور باشه بهتره روابط رو تمومش کنیم، اگه گفت باشه نترسید شما هم بگید باشه، اگه دلش پیش شما باشه یقین بدونید که برمی گرده و دوباره تماس می گیره پس اگه تماس گرفت جوابش رو بدید اما بازم خیلی تحویلش نگیرید که متوجه باشه ناراحتی شما ادامه داره

این کار رو اون قدر ادامه بدید که اون مطمئن بشه که شما حاضر نیستید بدون ازدواج باهاش ادامه بدید و وقتی که اون جلب شد کاری کنید که به سمت خواستگاری از شما پیش بره

در این مدت تدریجا برخورد رو بهتر کنید تا بیشتر جلب بشه اما یه کاری کنید که احساس کنه برخورد شما عکس العمل اظهار محبت اونه به عبارت دیگه باید احساس کنه سرش منت می ذارید که بهش محبت می کنید

خلاصه کلام اینکه باید مطلوب بشید و از طالب بودن دربیایید تا اون شما رو خوب تحویل بگیره

اینم بگم نکنه دلتون به حالش بسوزه و از این کار ناراحت بشید، چون پسر از طالب بودن خوشش میاد همون طور که دختر هم از مطلوب بودن خوشش میاد



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/2/28 توسط rayehezohur
<      1   2      
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • آی تی ایران
  • قالب میهن بلاگ
  • ضایعات
  • انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس