سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رایحه ظهور زنجان
 
 
 
خانواده موفق (دکتر شاهین فرهنگ)
قسمت اول:
افراد به 4 گروه تقسیم میشوند:
-1لمسی:
 آرام حرف میزنند.آرام راه میروند.احساسات بالایی دارند و از طریق احساسات ارضا میشوند.با آنها به گرمی رفتار کنید. دستشان را به گرمی فشار دهید.از لمس ملایم بسیار خوشحال میشوند.آنها به شعرهای کوتاه و جملات رمانتیک و احساسی علاقه مندند.
-2سمعی:
میانه رو هستند.نه تندند نه آرام. بیشتر از طریق شنیدار ارضا میشوند. از شنیده هایشان حرف میزنند. از آنها تعریف و تمجید کنید.به انها هرگز کنایه نزنید.از قصه و داستان و عبارات نغز با آنها صحبت کنید. با انها بسیار محترمانه و دوستانه صحبت کنید.صحبت کردن فصیح و دلنشین برایشان بسیار جذاب است.
-3بصری:
سرعت بالایی دارند. بیشتر از دیدنیهایشان صحبت میکنند.از قشنگی ها و زشتی ها میگویند. از طریق چشم ارضاء میشوند. به احترام آنها از جای بلند شوید. به آنها لبخند بزنید.با حرکات صورت و بدن به آنها نشان دهید که از اینکه با انها هستید خوشحالید. با آنها کمی سریع صحبت کنید و هنگام حرف زدن دستتان را تکان بدهید. به آنها کادوهایی با جلد و تزیین زیبا بدهید. انها از نا مرتب بودن بسیار ناراحت میشوند. به شدت به آراستگیه ظاهری شما حساسند. با آنها پر شور و هیجان صحبت کنید.
-4جنبشی:با آنها مثل بصری ها رفتار کنید به علاوه اینکه هنگام حرف زدن با آنها راه بروید!
(بهتر است که هرکس با هم گروه خودش ازدواج کند)
قسمت دوم:
تعدادی از تفاوت های فیزیولوژیکی و ساختاری زن و مرد:
-آقایان توجه "دیداری" و خانم ها توجه "شنیداری"دارند. مثلا وقتی با مردی صحبت میکنید اگر نگاهتان نمیکند یعنی توجه چندانی به صحبت هایتان ندارد(خودتان را خسته نکنید!!!) ولی این امر در خانم ها برعکس است . خانم ها توجه شان شنیداری است و اگر به طرف مقابلشان نگاه هم نکنند متوجه حرفهای او هستند.
-خانم ها 10برابر آقایان حساسیت لمسی بیشتری دارند. در نتیجه خانم ها نیاز به نوازش و لمس بیشتری دارند. در مواقع هیجان و عصبانیت وفشار خانم ها با نوازش آرام میشوند ولی برعکس آقایان در این مواقع نیازشان به نوازش و لمس به مقدار زیادی کاهش می یابد
-خانم ها در آن واحد از هر دونیمکره مغزشان میتوانند استفاده کنند ولی آقایان در آن واحد تنها از یک نیمکره مغزشان میتوانند استفاده کنند.
-آقایان زاوبه دیدشان از طرفین و از بالا و پایین بسته است. محدوده دید آنان مستقیم است. و لی خانم ها دیدشان از اطراف باز است. در نتیجه آقایان دید دور بهتری دارند ولی خانم ها دید نزدیک بهتری دارند و جزئیات را بهتر میبینند!
-خانم ها چند ملیون سلول مغزی کمتر از آقایان دارند. در نیمکره راست آقایان قسمتی وجود دارد مسئول تجسم فضایی است و این قسمت در نیمکره راست خانم ها وجود ندارد. در نتیجه خانم ها تجسم فضایی خوبی ندارند و جهات را خوب تشخیص نمیدهند.
-ذائقه آقایان بیشتر به "شوری" و "تلخی" حساس است و خانم ها به "شیرینی"
-آقایان اهل رقابت و خانم ها اهل همکاری اند.
-خانم ها بلند بلند فکر میکنند!خانم ها وقتی حرف میزنند فکر میکنند ؛ برنامه ریزی میکنند و راهکار پیدا میکنند ولی آقایان آهسته و آرام فکر میکنند. اغلب افکارشان را بازگو نمیکنند!
-خانم ها کلمات و عباراتی را بیان میکنند که منظورشان آن نیست بلکه چیز دیگریست! آنها از استعاره و مبالغه زیاد استفاده میکنند. مثلا وقتی خانمی به همسرش میگوید "حوصله ندارم " این به این معنی است که دقیقا همین الان  نیاز دارد به  دلجویی و نوازش و برقراری یک رابطه عاطفی!
-آقایان با خانم ها در دیدن رنگ ها نیز متفاوتند:دید آقایان چون محدودتر است رنگ های اصلی (قرمز و آبی و زرد) را خوب میبینند ولی خانم ها علاوه بر رنگ های اصلی رنگ های شیری ؛ ارغوانی ؛ نیلی ؛ سدری و بنفش را هم خوب تشخیص میدهند.
-آقایان صداهای زیر را کم میشنوند مثل صدای گربه ؛ جیرجیرک ؛چکه کردن آب . گریه بچه ولی خانم ها نسبت به اکثر صداها حساسند.
-آقایان زمانی حرف میزنند که حرف مورد علاقه ای برای زدن داشته باشند در نتیجه در جمعی که حرف باب میل آقایان گفته نمیشود نباید از آنان انتظار داشت که صحبت کنند!
-برای همه زنان دنیا عشق اولین اولویت است . خانم ها برای عشق افسرده ؛ پژمرده ؛عصبانی و حتی قربانی! میشوند. اما آقایان این را نمیفهمند!
جلسه سوم
چند نصیحت برای همسران
1.رهایی را به هم هدیه بدهید:دائم طرفتان را کنترل نکنید
2.یادتان باشد رسالت هر کدام از شما خوشبختیه دیگری است . برای این رسالت هر روشی را که بلدید به کار ببرید
3.به خانواده های هم احترام بگذارید
4.برای حریم امن خانواده شما همه نامحرمند! مسائل زندگیتان را به هیچ کس نگویید مگر مشاور خانواده.
5.لطفا داغ دعوایتان را به دل دیگران بگذارید. با اولین دعوا بنای خانواده سست میشود. منتظر فروپاشیه آن باشید!!!
6.پای افراد عالم و عامل و دانا را به خانه هایتان باز کنید.
از حضرت عیسی پرسیدند با چه کسی نشست و برخاست کنیم؟ گفت: کسی که دیدن او شما را به یاد خدا بیندازد و با سخن گفتن با او علمتان زیاد شود و عمل و رفتار او شما را به آخرت امیدوار کند.
7.سوءظن ممنوع:سوظن یعنی گمان بدی که صحت آن معلوم نیست. سوءظن زندگی را متلاشی میکند.افراد را رو در روی هم قرار میدهد
یک حدیث بسیار زیبا از پیامبر اکرم در مورد نداشتن سوءظن:
اگر کسی خطا کرد برای او عذری بجو ؛ و اگر نشد برای او عذری بتراش و اگر نشد خود را برای نیافتن عذر ملامت کن.
8. امر و نهی ممنوع!اولین چیزی که آقایان در محیط خانواده نیاز دارند "همسر"است نه " مادر". آقایان دوست ندارند مثل بچه ها با آنها برخورد شود. یک زن باید دائم توانمندیهای مرد را به رخ او بکشد تا عزت نفس او بیشتر شود.
9. شخصیت واقعیه افراد همانی است که در خانه است!
قسمت چهارم:
آیینه هم باشید یعنی چه؟
ویژگی های آیینه:
-آیینه "هم قشنگی ها را نشان میدهد هم زشتی ها". همه چیز را نشان میدهد
-آیینه بی واسطه "به خودت"اشتباهاتت را میگوید
-آیینه "بی سر و صدا" حرف میزند.کسی را خبردار نمیکند
-آیینه از هیچ کس "نمیترسد"و عیوب هرکس را به خودش میگوید
-آیینه "به وظیفه اش عمل میکند"بی منت ؛ بی پاداش و بدون جسارت و توهین
-آیینه نمیگوید "ازت خسته ام و حالم را به هم میرنی".
-آیینه دنبال "تصفیه حساب"نیست
-آیینه"زمان نمیشناسد"و در هر زمانی حسن و عیب تو را میگوید
-آیینه معایب گذشته را نشان نمیدهد!



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92/7/25 توسط rayehezohur

 

یکی از موضوعات مهم زیر سقف مشترک،بحث تقسیم وظایف است که باید تکلیف آن به خوبی روشن شود.

 

- مگه قرار بود من انجامش بدم؟

- وسایل من را کجا گذاشتی؟

- نمیدانستم باید خرید کنم!

- شستن ظرف کار خانمهاست!

- چرا سطل زباله را من باید بیرون ببرم؟

 

حتماً شما هم در طول زندگی مشترکتان جمله‌هایی مانند عبارات بالا، شنیده‌اید و شاید هم بارها نظیر این جملات را به همسرتان گفته‌اید‌.

این نوع جملات در اوایل زندگی مشترک با قدرت بر روابط زوجین تأثیر می‌گذارند و گاهی باعث بروز مشاجره و یا حتی قهر و آشتی‌های مختلف می‌گردند‌.

آنچه که باعث می‌شود چنین عباراتی در زندگی مشترک خودنمایی کنند، عدم آشنایی هر یک از همسران با وظایف خود پس از ازدواج و نداشتن برنامه‌ای برای تقسیم وظایف در خانه است.

 

نکته‌ای کلیدی در تقسیم وظایف

در تقسیم وظایف برای انجام کارهای منزل باید میان همسران‌، هماهنگی وجود داشته باشد‌. همسران نباید دچار این وسواس باشند که کارهای خانه به ‌صورت مساوی بین آنان تقسیم شود، بلکه هدف اصلی این است که برای انجام دادن کارها هماهنگی وجود داشته باشد.

 

مکتوب نمودن هماهنگی‌ها

در یک تقسیم وظایف موفق‌، مهم‌ترین موضوع پذیرش حقوق و وظایف زوج‌ها نسبت به یکدیگر است! مفهوم این جمله را ساده نگیرید. اینکه آقای خانه بپذیرد، اگر قرار است خانمش به تنهایی مسئولیت همه کارهای خانه را به دوش بکشد، شاید رضایت او از زندگی مشترک پایین بیاید. خانم خانه هم باید بپذیرد که همسرش برخی اوقات به دلیل خستگی زیاد از کار بیرون منزل و استرس‌های م/NB/L    ;بوط به آن ممکن است آنگونه که باید نتواند در کارهای خانه وی را همراهی کند.

 

بهترین روش نهادینه‌کردن تقسیم وظایف میان همسران این است که خانم جدولی از کارهای خانه بصورت هفتگی تنظیم نمایدو از همسرش بخواهد تا هر کدام از کارهای منزل را که به انجام آنها تمایل دارد؛ مشخص کند.

 

درخواست کمک با احترام و محبت

بعضی از خانم‌ها در ابتدای زندگی مشترک نمیدانند چگونه باید از همسرشان برای انجام امور منزل کمک بگیرند.

بدیهی است که به دلیل بسیاری از تفکرات موجود در جامعه امروز، برخی از مردان ایرانی بر این باورند که تمام کارهای منزل مربوط به خانم خانه است و آقایون هیچ وظیفه‌ای برای رسیدگی و یا مشارکت در کارهای خانه ندارند‌!

شاید این اعتقاد آقایون به نحوه برخورد خوب یا خدای نکرده ناصحیح خانم‌ها هم مربوط باشد‌!

آنچه که واضح است‌، خانم خانه باید با احترام و لحنی دوستانه از همسرش بخواهد که در تقسیم کارهای منزل مشارکت داشته باشد. نباید بسیاری از کارها را بصورت اجباری برای مردها قرار داد. خوب است که نظر مرد زندگی‌تان را جویا شوید تا او بتواند بر حسب زمانبندی اوقاتی که در خانه است، برای کمک به شما اقدام کند.

تجربه نشان داده که با درخواست‌های محترمانه و محبت‌آمیز بعد از مدتی؛مشارکت در کارهای منزل، تبدیل به یک روال عادی در زندگی خواهد شد و دیگر لازم نیست خانم همکاری مشترک در کارهای خانه را متذکر بشود

بلد نیستم‌ها را کنار بگذارید

بسیاری از مردان دلیل عمده عدم همکاری‌شان در امور منزل را، عدم آگاهی از چگونگی انجام کارهای منزل میدانند. بعضی از آنها به محض درخواستی مبنی بر کمک فوراً با جمله«بلد نیستم این کار را انجام بدهم» خود را به خارج از گود تقسیم وظایف می‌کشند.

طبیعی است که هیچ انسانی در بدو تولد توانایی انجام کارهای گوناگون را نداشته و آنچه که مهارت‌های افراد را در انجام صحیح کارهای مختلف بالا می‌برد‌، میزان اعتماد به نفس و البته انگیز و رغبت آنهاست. «بلد نیستم»‌ها یک حالت تدافعی میان همسران ایجاد میکند و همین عاملی برای بروز اختلافات عمیق با دلایلی پیش پا افتاده در خانواده‌های جوان خواهد شد.

مشارکت مفیدتر از تقسیم وظایف

مشارکت؛ بهترین نوع مدیریت بین زوج‌های جوان در خانه است! تجربه نشان داده که هر نوع برنامه‌ریزی در انجام کارهای منزل توسط زوجین غیر از روش مشارکتی، به شکست و نارضایتی می‌انجامد. منظور از مشارکت این است که همسران همپای همدیگر در کارهای خانه سهیم باشند و برای هم مسئولیت‌هایی را تعیین کنند. در انجام مشارکتی امور منزل هیچ یک از مرد و زن حرف اول و آخر را نمی‌زنند بلکه آنها برای انجام امور به صورت دو نفری تصمیم میگیرند.

مشارکت حس همدلی زوجین را تقویت کرده و آنها را از پرتگاه‌هایی هم چون رقابت ناسالم در امور عادی زندگی دور نگه میدارد.

زندگی همراه با مشارکت بسیار ایده‌آل‌تر از زندگی رقابتی خواهد بود .

 

 خستگی همسرتان را در نظر بگیرید

این یک اعتقاد ریشه‌دار و قدیمی است که”‌مردان به‌دلیل خستگی کار بیرون از خانه، نمی‌توانند در امور منزل فعالیت داشته باشند”‌. و با توجه به ریشه‌دار بودن این نظریه در عمق وجود اکثر قریب به اتفاق مردان ایرانی؛ لازم است خانم‌ها برای ایجاد تغییر در این نگرش با احتیاط و طمأنینه برخورد نمایند.

البته این نکته طلایی را به خاطر داشته باشید که؛ مردان برای همسری که به آن علاقه دارند هر کاری انجام می‌دهند تا رضایت‌ وی را بدست آورند!

اما لازم است شما به عنوان خانم خانه؛ تمهیداتی را برای آرامش همسر خود بیندیشید تا در سایه این آرامش بتوانید با کمک یکدیگر به کارها رسیدگی کنید. شما باید بپذیرید که مردها به دلیل کار سنگین و تمام وقتی که در خارج از منزل دارند، در بدو ورود به منزل احساس خستگی دارند. بهتر است زمانی که مرد به خانه برمی‌گردد بلافاصله از او مشارکت و یا کمک در کارها را طلب نکنید‌. ابتدا به او توجه و محبت کنید وبعد از مدتی که استراحت کرد و خستگی‌اش رفع شد، با لحنی دوستانه از او بخواهید به شما کمک کند.

 

سرسری نگیرید

بعد از قبول کردن مسئولیت‌های محول شده، سعی ک:/.,ید تا آنها را به نحو احسن انجام دهید. هیچ کاری را با بی‌رغبتی شروع نکنید و با بی‌حوصلگی به پایان نرسانید‌. هر کاری را در وقت مشخص خودش انجام دهید و به تعویق نیندازید‌. سَرسَری گرفتن کارها ممکن است باعث شود دوباره آن را انجام دهید‌.

 

ایرادگیری ممنوع

وقتی که برای مشارکت در کارهای خانه، برنامه‌ریزی کردید و نوبت به انجام کارها رسید، لطفاً فقط جنبه مثبت تعامل همسرتان را ببینید و از نحوه انجام کار او، ایرادگیری نکنید! ایراد گرفتن از کارها نه تنها بهبودی حاصل نمی‌کند، بلکه ممکن است پس از مدتی همسرتان را دلزده و حساس کرده و باعث شود او تمام کارها را به خودتان محول کند تا بدون ایراد انجام شوند. صبور باشید و روزهای اول برنامه مشارکت را در سکوت و بدون ایراد سپری کنید. ظرف مدت کوتاهی خواهید دید که همسرتان به خوبی از عهده وظایفش برخواهد آمد و همه جوانب را در اثر تجربه فرا گرفته است.

از همدیگر قدردانی کنید

پس از انجام تک‌تک کارهای خانه، از همدیگر قدردانی کنید! این یک اصل ضروری در روابط و تعاملات زوجین است‌. جمله‌هایی مانند:

- از کمکت ممنونم

- متشکرم که به کارهای زندگی مشترکمان رسیدگی کردی.


- چقدر انجام امور منزل کنار تو لذت‌بخش است.

و صدها جمله شبیه این‌ها هستند‌، که با کلماتی ساده ساخته می‌شوند اما عمق احساسی خوشایندی را در همسرتان به وجود می‌آورند‌. این جمله‌های تشکرآمیز باعث می‌شوند تا هر یک از همسران بدانند که شریک زندگی‌شان قدردان زحمت‌های آنهاست و این یک پارامتر مهم در رضایتمندی از زندگی مشترک به حساب می‌آید‌.

 بخش خانواده ایرانی تبیان



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/7/22 توسط rayehezohur

 


اگر می خواهید رابطه ی شما با همسرتان تکراری نشود ، اوج بگیرد و از با هم بودن لذت ببرید ،

 

 


 

 

همسر

 

ریز نکته‌های زن و شوهری 

اگر می خواهید رابطه ی شما با همسرتان تکراری نشود ، اوج بگیرد و از با هم بودن لذت ببرید ،

 

کانون خانواده با پیوند مشترک زن و مرد شکل می گیرد و به این ترتیب زمینه ای برای تولد نسل های تازه، فراهم می شود. نسلی که حاصل پرورش و تربیت زوجی هستند که اگر روابط خوب و مساعدی با یکدیگر داشته باشند، می توانند به برقراری رابطه ای مناسب با فرزندان موفق شوند.

موضوع حقوق متقابل زن و شوهر و وظایف این دو نسبت به یکدیگر، موضوعی مهم است. هرچند این موضوع دامنه وسیعی دارد اما در این نوشتار به اختصار به برخی از موارد اشاره می کنیم.

وظایف مشترک میان زن و شوهر:

 نکته بسیار مهم در روابط هر فرد این است که بتواند از محبت زبانی بهره ببرد. چرا که اثرگذاری این نوع از محبت بسیار زیاد است. برای یک زن و وشوهر لازم است که یکدیگر را با عناوین محبت آمیز و محترمانه خطاب کنند و ممکن است عده ای از زوجین اینطور بیان کنند که محبت آنها در دلشان است و نمی توانند به ابراز محبت زبانی بپردازند. لازم است به این دسته از زوجین بگوئیم که اثر محبت زبانی بیش از آن چیزی است که در اعماق وجود هر کسی قرار دارد و اعجازی عجیب در بروز محبت زبانی وجود دارد که با هیچ عنصری قابل قیاس نیست.

تقید به سلام و خداحافظی کردن:

نکته ساده و پیش پا افتاده ای که در میان زن و مرد باید به درستی رعایت شود این است که در سلام و خداحافظی کردن از یکدیگر دقت داشته باشند. یعنی اولا در سلام کردن از یکدیگر سبقت بگیرند و این رفتار مطابق سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) می باشد. دوما دقت داشته باشند که در هنگام فاصله گرفتن شان از یکدیگر، مقید به خداحافظی باشند.

حفظ آراستگی:

اما مسئله دیگری که می توان آنرا از وظایف مشترک میان زن و شوهر معرفی کرد موضوع آراستگی و نظافت است. زن و مردی که با یکدیگر پیوند زوجیت دارند باید به این نکته توجه کنند و تلاش کنند که همواره آراسته و مرتب باشند. به خاطر داشته باشید که دین مبین اسلام به خوش بو معطر بودن زن و مرد در نزد یکدیگر، سفارش اکید کرده است. اینکه آراستگی زن و شوهر همواره در بین آنها رعایت شود، موضوعی ممدوح و پسندیده است.

 اخلاق مداری:

همانطور که می دانید بحث اخلاق در ارکان دینی ما از جایگاه رفیعی برخوردار است. در جای جای متون دینی و کتاب آسمانی ما قرآن، به موضوعات و پندهای اخلاقی اشاره شده و خوش خلقی از ملاک های بسیار مهم برای اهل بهشت معرفی شده است.آنچه مسلم است اینکه رعایت خلق نیکو در ارتباط میان زوجین، موضوعی بسیار مهم است. هیچ یک از همسران نباید در زندگی با بداخلاقی و ترش رویی، اوقات زندگی را به کام طرف مقابل، تلخ کنند. متاسفانه بد زبانی در میان برخی از زوجین رواج دارد و نسبت به یکدیگر از کلمات ناروا استفاده می کنند که این امر تاثیر بسیار بد و زیانباری بر زندگی مشترک دارد.

در این میان ممکن است نسبت به یکدیگر توهین کنند و به این ترتیب، عشق و محبت را در نظام خانواده کمرنگ کنند. باید به زوجین اینطور گفت که حتی از بیان سخنان دلسرد کننده به یکدیگر پرهیز کنند و سعی داشته باشند تا گفتگوهای خانوادگی آنها، از گرمی و صمیمیت برخوردار باشد.

به یادداشته باشید که توانایی هر فردی با توان مادی و جسمی او سنجیده نمی شود. قدرت روحی و معنوی افراد با یکدیگر متفاوت است و از توان مادی مهمتر است. برخی از افراد واقعا توان انجام برخی از کارها را ندارند و طرف مقابل آنها باید به این نکته دقت داشته باشد و خواسته هایش را در حد توان طرف خود، هماهنگ سازد

بهانه جویی را کنار بگذارید!:

 برخی از زوجین دائما نسبت به هر چیزی بهانه می گیرند. مثلا یک مرد بهانه جو با بهانه گیریهایش، زندگی را به کام همسر و فرزندانش تلخ می کند و زن بهانه گیر هم همین کار را با شوهر و فرزندان خویش انجام می دهد. اما آنچه مشخص است اینکه اگر هر دوی زن و شوهر بخواهند به بهانه گیری بپردازند، زندگی مشترک آنها تداوم نمی یابد. هر یک از زن و مرد در زندگی مشترک باید به این نکته توجه داشته باشند که اگر هر کسی بخواهد به دنبال عیوب دیگران باشد، فهرستی طولانی از این موضوع پدید می آید و بنابراین نباید نسبت به هر چیزی بهانه گیری کرد ولازم است از کنار برخی از مسائل عبور کرد تا شیرینی زندگی برای زوجین احساس شود.

حذف خواسته‌های بی جا:

در موارد بسیاری مشاهده می شود که زن و شوهر، انتظارات و خواسته های بی جایی از یکدیگر دارند. این در حالی است که احتمال دارد هر یک از طرفین نتواند خواسته طرف مقابل را اجابت کند.

به یادداشته باشید که توانایی هر فردی با توان مادی و جسمی او سنجیده نمی شود. قدرت روحی و معنوی افراد با یکدیگر متفاوت است و از توان مادی مهمتر است. برخی از افراد واقعا توان انجام برخی از کارها را ندارند و طرف مقابل آنها باید به این نکته دقت داشته باشد و خواسته هایش را در حد توان طرف خود، هماهنگ سازد.

این که گفته اند :  "خواستن توانستن است"، سخن درستی است و "داشتن(زور و پول)، توانستن نیست"

باور، سلیقه، فرهنگ، عادت، هنر و تجربه، از جمله عناصر معنوی هستند که در شکل گیری توانمندی هر کس موثر می باشند.

پی نوشت:

برگرفته از کتاب " چهل درس زندگی" نوشته سد محمد رضا طباطبائی

 

 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/7/22 توسط rayehezohur

نمی توان بدون وجود زنان به زندگی ادامه داد و در عین حال زندگی با آنان نیز تا حدی دشوار است!

در مقاله ای که براتون گذاشتم، مردان به چندین خصوصیت زنان اشاره کرده اند که از نظر آنان آزار دهنده و غیر قابل تحمل جلوه می کنند.

از جنسیت خود به عنوان یک سلاح استفاده کردن:

زنان در هنگام مبارزه و جبهه گرفتن در برابر مردان مایلند از جنسیت خود به عنوان یک سلاح استفاده کنند که این باعث خرد شدن اعصاب مردان می شود.

حرف زدن مداوم و پشت سر هم:

وقتی مردی حال زنش را می پرسد، فقط مایل است پاسخی کوتاه بشنود، نه یک سخنرانی یک ساعته! بیشتر زنان عاشق حرف زدن هستند و اگر سوژه ای پیدا کنند، دیگر حاضر نیستند از حرف زدن دست بکشند. مردان از شنیدن سخنان زنان لذت می برند، ولی اصلاً حاضر نیستند ساعت ها پای سخنان پرشاخ و برگ و پر جزییات زنان بنشینند!

ساعت ها صرف خرید کردن:

زمانی که صحبت از خرید کردن به میان می آید، حتی واژه های چند ساعت یا یک شبانه روز صرف خرید کردن برای زنان کم به نظر می رسد. زنان دوست دارند ساعت ها پشت ویترین مغازه ها بایستند و حتی از تماشای اجناس داخل آن ها لذت می برند، بدون آنکه در آن زمان به فکر دیگر مسئولیت ها و وظایفشان بیفتند! ولی بدتر این است که زنان دوست دارند مردان را هم همراه خود کنند، از این مغازه به آن مغازه و در حین جست و جوی دقیق و موشکافانه در لابه لای البسه و توجه به برچسب قیمت ها.

بیش از حد احساساتی شدن:

زنان بر سر هر موضوعی گاهی به گریه می افتند: در حین تماشای یک فیلم سوزناک (یا حتی یک فیلم شاد!)، شکستن یک ناخن یا حالت نگرفتن موها و غیره. بدتر اینکه در این مواقع از مردان توقع دارند که حال آنان درک شود و آن ها پا به پایشان پیش بروند. باید حقیقت را بیان کرد: هیچ منظره ای بدتر از منظره زنی نیست که گریه کنان مقابل شوهرش بنشیند و هیچ حرفی هم نزند! مردان نسبت به گریه زنان بی تفاوت و بی توجه نیستند، ولی به جز بیان واژه هایی مثل: «عزیزم، گریه نکن یا عزیزم چرا گریه می کنی و غیره» راه دیگری برای دلداری دادن زنان بلد نیستند! مردان قبول دارند که زنان موجوداتی حساس، زودرنج و دل نازک هستند، ولی تحمل مشاهده اشک های آنان بر سر هر موضوع جزیی و پیش پا افتاده ای را ندارند.

کم صبر و تحمل بودن:

مردان از مشاهده کم صبر و تحمل بودن زنان آزرده خاطر می شوند. آنان مایلند زنان را به عنوان همراهانی صبور، شکیبا، پر طاقت و مستحکم در نظر بگیرند.

از احساس عدم امنیت شکوه و شکایت کردن:

زنان مایلند به مردان تکیه کنند و آنان را ستون ایمن زندگیشان در نظر بگیرند. آنان دوست دارند از سوی مردان مورد حمایت قرار بگیرند و تعریف و تمجید بشنوند تا احساس امنیت پیدا کنند. زنان به محض دل باختن به یک مرد، دچار احساس عدم امنیت شدید می شوند و آن مرد را تکیه گاه عاطفی خود تلقی می کنند. ولی، مردان معمولاً از زنانی خوششان می آید که مقاوم و سرسخت هستند و استقلال ویژه ای در زندگی برای خود دارند.

سوالات پی درپی برای رخنه در عمق ذهن مردان:

سوال تکراری و قدیمی: «عزیزم، به چه فکر می کنی؟» نمونه سوالی است که زنان طی قرن ها آن را مطرح کرده اند تا از طریق آن مردان را محک بزنند و نسبت به احساسات واقعی شان مطلع گردند. ولی، مردان اصلاً دوست ندارند چنین سوالاتی را بشنوند، چه برسد به اینکه پاسخی به آن بدهند. آنان معتقدند که اگر زنی از عشق و علاقه آنان نسبت به خود اطمینان دارد، دیگر نباید چنین سوالی را به عمل آورد.

تجاوز به حریم خصوصی مردان:

زنان به خاطر وجود حس کنجکاوی شدید مایلند تمام مدت به دلایل مختلف به حریم خصوصی مردان تجاوز کنند تا به قول خودشان آنان را آموزش دهند! زنانی که تمام مدت حالت یک جاسوس را در قبال شوهرانشان ایفا می کنند، مورد تنفر آنان قرار می گیرند!

حسادت ورزی:

خیلی از مواقع، حتی زمانی که مردی نام زن دیگری را به زبان می آورد، با حسادت های شدیدی از سوی همسرش مواجه می گردد. متأسفانه بسیاری از زنان با شنیدن نام یک زن دیگر از دهان مردان، دچار هزار و یک فکر و خیال و سوء تفاهم می شوند و همین باعث می شود که مردا به دروغگویی متوسل گردند. زنان معمولاً نسبت به صداقت و وفاداری مردان دچار عدم اطمینان هستند که این باعث رنجیده خاطر شدن مردها می شود.

انتقاد کردن از زنان دیگر:

چرا حتی یک تعریف و تمجید ساده از زنی دیگر باید باعث ناراحتی و دلخوری یک زن شود؟ زنان مایلند تمام مدت از زنان دیگری انتقاد کنند که در اطرافشان وجود دارند، دامنه این انتقادها از وزن و تناسب اندام شروع می شود و به مدل مو و لباس و دیگر جزییات می رسد.

در حالی که مردان ممکن است فقط زمانی به یک زن دیگر توجه نشان دهند که متوجه موضوع غیر عادی خاصی در او شوند، مثلاً اگر زنی کفش لنگه به لنگه پوشیده باشد!

ادای مداوم جمله تکراری «من بهتر و با قابلیت تر از بقیه زن ها هستم!»:

زنان مایلند تمام مدت خود را برتر از دیگر همجنسان خود نشان دهند و هرگز حاضر نیستند به عیوب و نقاط ضعف خویش اقرار کنند. این باعث جرقه های شک و تردید در اذهان مردان می شود. پس بهتر است بگذارید محاسن و نقاط قوت تان به خودی خود بر مردان آشکار گردند! به یاد داشته باشید که:

«مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید!»

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/7/13 توسط rayehezohur

چرایی سرد شدن روابط همسران

همه همسران، زندگی مشترکشان را با عشق آغاز می کنند. هیچ کس ازدواج نمی کند که روزی از همسرش جدا شود.

روزهای اول زندگی همه انگار شبیه هم است؛ آقای خانه برای رسیدن به منزل سر از پا نمی شناخت و سعی می کرد هر روز شاخه گل یا هدیه کوچکی به همسرش تقدیم کند. خانم نیز با ظاهری آراسته و لبخندی مهربان منتظر بود تا با یک فنجان چای به استقبال شوهرش برود.... اما چرا پس از چند سال این صحنه ها کمرنگ می شود و محبت و صمیمیت رو به سردی می رود.

یکی از نکاتی که در زندگی خانوادگی و اجتماعی اهمیت دارد، این است که همه انسانها به دنبال اتصال و ارتباط هیجانی هستند. وقتی بین زن و شوهر پل سازی عاطفی صورت نگیرد و مشترکات روشن تعریف نشود، احساس دور بودن از هم برای آنها اتفاق می افتد. این احساس از زمان کودکی به صورت یک نیاز جدی خودش را نشان می دهد. کودک زمانی که گریه می کند انتظار دارد مادر با توجه مناسب او را آرام کند. کودکانی که توجه مناسب را دریافت نکنند، بعدا دچار ناراحتی ها و احساس ناامنی می شوند. مهربانی، ستیزه جویی و استنکاف ودوری کردن سه نوع پاسخی است که انسانها به نیازهای اطرافیان می دهند. وقتی در مقابل گریه کودک او را در آغوش می گیرید و به طورروشن نیازش را برطرف می کنید، درواقع به او پاسخ مثبت داده اید. زمانی که با گریه او شما هم فریاد می زنید: " چقدر گریه می کنی" با ستیزه جویی برخورد کرده اید و اگر او را در اتاق تنها گذاشته و بروید، پاسخ شما دوری کردن است. این وضعیت نه تنها در مورد بچه ها که همیشه برای افراد در سنین مختلف وجود دارد. انسانها وقتی بزرگ می شوند و زندگی مشترک تشکیل می دهند نیاز دارند تا مورد توجه مناسب قرار گیرند.

چرا بین همسران دلسردی به وجود می آید؟

اتفاقی که در اکثر زندگی های زناشویی می افتد، این است که زن و شوهر به جای توجه به لحظات عاطفی، به مسایل دیگری مانند ساختن منزل، چیدمان وسایل و دیگر مسایل حاشیه ای می پردازند که به نظرشان ضروری است و غرق در امور روزانه می شوند. در نتیجه کم کم از حضور عاطفی غافل و دچار فراموشی می شوند و صفا و صمیمیت در کانون خانواده کمرنگ می شود.

اگر زندگی با هوشیاری همراه نباشد، افراد نسبت به اهمیت دادن به روابط بی توجه می شوند. یکی از پایه های هوشیاری، ایجاد حضور عاطفی در ابعاد مختلف است. در این صورت پیوندها با هم مرتبط خواهد شد. برخوردهای عاطفی مناسب همراه با اتصال های مناسب می تواند یکی از اصلی ترین پایه های گفتگو باشد. آن قدر باید هوشیار باشیم که از نوع نگاه و لحن صدای همسرمان، حال او را درک کنیم و لازمه این شناخت این است که او را ببینیم؛ به معنای واقعی، روزهای اول ازدواجتان را به یاد بیاورید که ساعت ها با همسرتان قدم می زنید و وقتی نگاهی به ساعت می انداختید، باور نمی کردید که این مدت طولانی را گرم گفتگو بوده اید، علت این بود که تمام توجه شما به همسرتان بود، این حالت همیشه باید در زندگی وجود داشته باشد و وقتی از بین رفت، گفتگو با شکست روبرو می شود.

چه کنیم حضوری مؤثر و صمیمی در خانواده داشته باشیم؟

همه ما کسانی را دیده ایم علاقه به جمع آوری تمبر، پروانه و سکه دارند. یکی از رازهای مهم در زندگی زناشویی جمع آوری کلکسیونی از لحظات عاطفی و عاشقانه است که همیشه با خود داشته باشیم. به هر اندازه که بتوانیم این کلکسیون را بهتر و بیشتر جمع کنیم، در واقع جواهراتی داریم که نقش اساسی در تعاملات ما خواهند داشت. برای ساختن این لحظات وقت بگذاریم. با هم بودن و دوستی و محبت را تجربه و اتصال های عاطفی را تقویت کنیم و صمیمیت بین انسانها را از کلمات به عمل تبدیل کنیم، به این ترتیب می توان رایحه مطبوع و دل انگیز خوب بودن در کنار یکدیگر را تجربه کرد.چهار عاملی که زندگی را مسموم و فضای صفا و صمیمیت را از بین می برد:

1- نقادی ها و غر زدن های شدید. به عنوان مثال زمانی که خانم یا آقا فراموش کرده کاری که قرار بوده انجام دهد و همسرش با الفاظ خیلی تند و انتقادهای شدید و توهین آمیز این مسأله را یادآوری می کند، به شخصیت او حمله شدید کرده است.

2- حالات تدافعی. در بعضی از زندگی های مشترک، زوجین به جای روابط صمیمانه، مدام به دنبال دفاع از خود هستند، چون عقیده دارند حرف خودشان درست است و می خواهند به هر قیمتی نقش خود را اثبات کنند؛ در این شرایط معمولاً زندگی به نوعی معامله تبدیل می شود و رابطه ای تجارتی بین آنها شکل می گیرد.

3- حالات تحقیر، ناسزاگویی و خرد کردن شخصیت. وقتی فضای تحقیر و بدگویی در خانه حاکم شود، روابط رو به سردی خواهد رفت.

4- بی اعتنایی. وقتی زن و شوهر در پاسخ به نیاز های یکدیگر، ستیزه جویانه برخورد می کنند یا از هم دوری می کنند، درست مانند این است که مثل دو دیوار سنگی به هم نگاه می کنند و ارزشی برای یکدیگر قایل نیستند.

زمانی که انسانها در معرض طوفان های هیجانی خود قرار می گیرند و تمام وجودشان پر از زمینه های منفی ناشی از این هیجانات می شود، دیگر فرصتی برای دیدن یکدیگر نخواهند داشت. در روان شناسی خانوادگی اصطلاحی با عنوان«غوطه ور بودن در حالات احساسی و هیجانی بسیار بالاست» که در نتیجه فرد آن قدر هیجان های منفی در ذهن دارد که نه تنها از لحاظ روحی که از نظر فیزیکی نیز نمی تواند حضور مطلوبی داشته باشد. این مشکل یک باره ایجاد نشده و طی روندی که مدت ها به خاطر نادیده انگاشتن لحظات عاطفی شکل گرفته است، ایجاد می شود.

زوجینی که رابطه آشفته ای دارند و بی انگیزه شده اند چطور می توانند دوباره شادابی را به زندگی مشترک برگردانند؟

زمانی که به مشکلات کوچک به مرور رابطه شیرین ما را خراب می کنند، غفلت می کنیم و اهمیتی به بازسازی این رابطه نمی دهیم. اگر یکی از وسایل منزلمان خراب شود خیلی سریع آن را تعمیر می کنیم، اما در مورد مسایل روحی و عاطفی خانواده خیر. در نتیجه مشکلات روز به روز بزرگتر می شود و صمیمیت ها را از بین می برد. باید به مسأله بازنگری درست نگاه کنیم و برای تعمیر ارتباطات گام های درست برداریم. هر اندازه که آگاهانه تر عمل کنیم، فضای خانوادگی از طراوت و تازگی بیشتری برخوردار خواهد شد، چون بازنگری خواهد شد.

گام مؤثر دیگر این که امکان اشتباه از طرف خود را اذعان کنیم. " شاید من اشتباه کرده باشم" اگر انسان فکرکند که هیچ وقت اشتباه نکرده و همیشه حق با او بوده، فاصله ها بیشتر و بیشتر می شود.

در تعبیرات کلامی و تفسیرهایی که از تعاملات داریم بازنگری کنیم. یکی از ریشه های مشکلات زناشویی این است که کلمات اتوماتیک وار و بدون توجه به بار معنایی به کار برده می شود. به این مثال دقت کنید: " کجا بودی که این قدر دیر اومدی؟" و " وقتی دیر می آیی من خیلی نگران می شوم". این دو جمله دو تعبیر متفاوت از یک حالت است که در قالب کلمات و لحن متفاوت، قطعاً احساس متفاوت را به مخاطب القا می کند. توجه داشته باشید که کلمات گاه فضای عاطفی را آشفته می کنند؛ پس آگاهانه انتخاب کنید تا برقراری ارتباط به صورت عمیق و درست شکل گیرد.

در کنار آگاهی نسبت به کلام و بارهای منفی آن در تعاملات، به رفتارهای غیر کلامی نیز توجه داشته باشیم. وقتی راجع به خاطرات خوب صحبت می کنیم ، قطعاً موج مثبت آن به مخاطب منتقل می شود. صمیمیت در نگاه، کلام و رفتار ارتباط ها را عمیق تر می کند. برای اینکه صمیمیت استوار و در ابعاد گسترده جاری باشد، باید اصیل باشد، چون در شکل ساختگی و تصنعی تأثیری نخواهد داشت. برای داشتن رفتار عاشقانه نخست باید قلبی عاشق داشت و زمانی قلب عاشق می شود که محبت را در وجود خود جاری کنیم.

کسانی که با خود مهربان نیستند و وجودشان آکنده از سختی هاست، نمی توانند با دیگران نیز مهربان باشند. برای اینکه بتوان محبت را نثار دیگران کرد، باید به خواسته ها، نیازها و دغدغه های آنها توجه نمود. درک احساس طرف مقابل می تواند منجر به صمیمیت در خانواده شود.

گفتگو زمانی صمیمانه و عاطفی خواهد بود که صرفاً به رد و بدل کردن اطلاعات پرداخته نشود. فردا ساعت چند برمی گردی؟ حتما میوه بخری، مراقب بچه ها باش و... این صحبت های روزمره ظاهراً گفتگوست، اما فضای صمیمانه ایجاد نمی کند. زمانی می تواند بارعاطفی داشته باشد که با درک عاطفی و هیجان همراه باشد و این یکی از نیازهای اساسی انسان است. سعی کنیم شنونده خوبی باشیم و نسبت به سخنان طرف مقابل واکنش های مناسب را نشان دهیم.

و کلام آخر اینکه...

چشم پوشی باعث می شود، صفا وصمیمیت همچنان در فضای خانواده حاکم باشد. آگاهانه اشتباهات همدیگر را نادیده بگیرید و آگاهانه ببخشید و عفو کنید. همه ما همیشه نیازمند نوازش های عاطفی هستیم، پس به نیاز عزیزمان احترام بگذاریم.

SHIA-NEWS.COM



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/7/13 توسط rayehezohur

یکی از مهم ترین نکات درباره ابراز محبت و دریافت آن، تفاوتهای زوجین است. در بسیاری از موارد یکی از زوجین به شیوه و روشی محبت می کند که خودش دوست دارد به آن شیوه دریافت کند. مثلا خانمی انجام کارهای خانه یا کدبانو بودن را محبت می داند در حالی که همسرش نیازمند محبت کلامی او است و یا مردی بیشتر کار کردن را اقدامی محبت آمیز به همسرش می داند اما همسر وی نیازمند گفت و گوی محبت آمیز و یا دریافت دیگر انواع محبت از جانب اوست.

راه دریافت محبت خود را مشخص کنید

قدم اول برای رفع چنین نقیصه ای این است که زوجین راه دریافت محبت خود را مشخص کنند؛ یعنی زوجین به صراحت و بدون پرده پوشی بیان کنند که به کدام نوع توجه و دریافت محبت نیاز دارند و ترجیح می دهند چگونه نیاز به محبتشان برآورده شود که البته لازمه آن خودآگاهی زوجین است. اما اشتباه رایج این فکر است که «چون همسرم مرا دوست دارد پس باید بداند دوست دارم که الان به من توجه کند» یا «همسرم بدون اینکه من به او بگویم باید بداند که چه زمانی به محبت نیاز دارم».در صورتی که بسیاری از زوجینی که یکدیگر را دوست دارند در مواقع زیادی از نیاز هم بی خبر هستند. در پیامک شما مخاطب محترم هم، این گونه بیان شده است که شما هر روز از محل کار تماس می گیرید و به همسر خود ابراز محبت می کنید والبته انتظار دارید که متقابلا همسرتان نیز با این شیوه محبتش را به شما ابراز کند. در صورتی که طبیعی است که همسر شما نتواند ذهن خوانی کند و نیت ضمنی این رفتار را دریابد. در این موقعیت بیان شفاف این نیاز مفید تر است. اشتباه ذهنی ما این است که گمان می بریم اگر این نیاز خویش را بیان کنیم بی ارزش می شویم.

مهر طلبی همسرتان را بشناسید

قدم دوم مشخص کردن میزان مهرطلبی زوجین است. میزان مهرطلبی و نوازش جویی افراد متفاوت و بسیار محتمل است که زوجین به یک میزان مهرطلب نباشند. افراد مهرطلب معمولا در صورت دریافت نکردن محبت مورد نیاز، احساس ناامنی می کنند و در برخی موارد دچار سوءظن و بدگمانی می شوند. چاره این مسئله نیز   همان بیان و شفاف سازی است.

خلاق باشید

قدم سوم استفاده از روش های متنوع در ابراز محبت است؛ توصیه می شود زوجین خلاقیت به خرج دهند و ابراز محبت را به شکل های متنوعی انجام دهند، روش هایی همچون نوشتن نامه، ارسال پیامک، یادداشت گذاشتن روی اشیای منزل و اتاق خواب، ارسال ایمیل و می تواند نیاز به دریافت محبت را بیشتر ارضا کند.

ضمنا افرادی که مانند شما مخاطب محترم احساس بی مهری و کم توجهی بیشتری می کنند می توانند انتظارات و نیازهای خود را به صورت مکتوب نیز بیان کنند.

قدردان محبت همسرتان باشید

قدم چهارم قدردانی و تشکر از محبت و توجه همسر است. یکی از راه های شکل دادن رفتار اطرافیانمان قدردانی و تشکر از رفتارهای مثبت آن ها (هرچند که مقدار آن کم باشد) است. با این روش همسر شما کم کم متوجه می شود کدام یک از رفتار هایش چنین پاسخ مثبتی ایجاد می کند و آن رفتار را افزایش خواهد داد.

یک طرفه به میدان محبت نروید

قدم پنجم که مکمل قدم قبل است خودداری از مهرورزی یک جانبه و یک سویه (آن چنان که در پرسش شما دیدیم) است. معمولا این تصور اشتباه وجود دارد که «من محبت می کنم تا همسرم تغییر کند» یا «عشق من بالاخره او را عوض می کند». این باور نادرست است. محبت یکسویه و همیشگی کم کم نادیده گرفته می شود چرا که خاصیت سیستم روانی انسان این است که محرک های یکنواخت و تکراری را نادیده می گیرد.

در روزهای خاص بیشتر محبت کنید

قدم ششم و آخر نیز شناخت موقعیت ها و روزهای خاص نیاز به محبت و توجه بیشتر است. هر فردی در روزهایی از هفته و ماه به توجه و محبت بیشتری نیاز دارد. به عنوان مثال برخی مردان در شرایط کاری سخت، آسیب پذیر می شوند و یا برخی خانم ها در اوایل دوران قاعدگی نیاز به توجه و محبت بیشتر دارند. زوجین باید در خصوص این دوره ها و ایام خاص به یکدیگر آموزش و آگاهی بدهند و درباره انتظاراتشان از یکدیگر به توافق برسند.

 

منبع : سیمرغ

بازنشر : فان فارسی

 

 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/6/18 توسط rayehezohur

دوستی های قبل از ازدواج آنقدر که فکر می کنید ساده و صادقانه نیستند. این دوستی ها به خصوص اگر برچسب دوستی خیابانی بگیرند، پر از احتمال ناکامی اند. حتی اگر فکر کنید شما از این قاعده مستثنی هستید و قرار نیست برایتان اتفاقی بیفتد.

دوستی های قبل از ازدواج آنقدر که فکر می کنید ساده و صادقانه نیستند. این دوستی ها به خصوص اگر برچسب دوستی خیابانی بگیرند، پر از احتمال ناکامی اند. حتی اگر فکر کنید شما از این قاعده مستثنی هستید و قرار نیست برایتان اتفاقی بیفتد.

متاسفانه برخی باورهای غلط وجود دارند که باعث می‌شوند افراد فریب خوردن خود را غیرممکن بدانند و گمان کنند گول خوردن و ضرر کردن فقط برای دیگران رخ می‌دهد. در این جا می‌خواهیم برخی از این باورهای غلط را بررسی کنیم.

من حواسم جمع است

این باور نادرستی است. از قدیم گفته‌اند دست بالای دست بسیار است. بالاخره در این دنیا کسی پیدا می‌شود که از ما باهوش‌تر، زرنگ‌تر یا مکار‌تر باشد. به نظر من، به محض این که طرف مقابل در دوستی‌ها خصوصا دوستی‌های خیابانی، در خواست پول، بصورت قرض و وام یا وجه دستی، کارت اعتباری یا کارت بنزین، سوییچ اتومبیل، تنها ماندن با ما در یک خانه و به قول معروف در یک مکان در بسته و به دور از انظار عمومی، یا درخواست هر چیز دیگر مانند یک شیء یا هدیه یا ... کرد جدا باید به او شک کرد. بدیهی است که این درخواست‌ها بعد از جلب اعتماد صورت می‌گیرد نه از همان ابتدا.

این جلب اعتماد هم متاسفانه با ابراز محبت‌های دروغین کلامی، یا خریدن یک هدیه، با وعده خواستگاری و ازدواج یا هر وعده دیگر انجام می‌شود. دختر یا پسری که در مقابل چنین فریب‌هایی قرار می‌گیرد از روی خجالت و رودر بایستی یا از روی ترس از آبرو و گاهی هم ناهشیاری و بی‌خبری، به درخواست طرف مقابل تن می‌دهد و گاهی یک عمر زیان و پشیمانی را به جان می‌خرد. خصوصا افرادی که کمبود توجه و کمبود محبت دارند بیشتر در دام ابراز محبت و توجه‌های کاذب گرفتار می‌شوند چون چیزی که آنها را در رابطه نگه می‌دارد تنها نیرنگ طرف مقابل نیست بلکه نیاز خود آنهاست. بنابراین حواستان باشد که خود و نیازهایتان را خوب بشناسید و یادتان باشد که کمتر کسی است که در خیابان عاشق شما شود مگر آنکه یا کمبودهای بسیار داشته باشد و یا دروغگوی ماهری باشد.

افراد در خانواده خود رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند و نگاه و بینش و بسیاری از باورها و اعتقادات آنها در خانواده شکل می‌گیرد. اگر متوجه شدید که طرف مقابل شما یعنی کسی که در خیابان با او دوست شده‌اید با خانواده‌اش خیلی تفاوت دارد کمی به او شک کنید

خانواده و بستگان طرف مقابل اهمیتی ندارند

افراد در خانواده خود رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند و نگاه و بینش و بسیاری از باورها و اعتقادات آنها در خانواده شکل می‌گیرد. اگر متوجه شدید که طرف مقابل شما یعنی کسی که در خیابان با او دوست شده‌اید با خانواده‌اش خیلی تفاوت دارد کمی به او شک کنید. منظور این نیست که همه افراد باید عینا مانند خانواده‌شان باشند، اما تفاوت‌های فاحش در طرز حرف زدن و لباس پوشیدن، و تفاوت جدی با خانواده در رفتار و منش معمولا نشان از نوعی بازیگری، به منظور فریب طرف مقابل دارد.

ضمن این که خدمات اجتماعی در کشور ما طوری است که تقریبا تا پایان عمر نیاز ما را به حمایت‌های خانواده‌ها در ازدواج، تحصیل، زایمان و ... حفظ می‌کند و خانواده‌ها در زندگی ما تا حد زیادی دخیل هستند و این بدان معناست که نمی‌توان کسی را بدون خانواده‌اش خواست و در نظر گرفت. افرادی که خانواده‌شان را پنهان می‌کنند، محل زندگی‌شان را قایم می‌کنند، اطلاعات جامعی در باره مواد مخدر و بزهکاری‌ها دارند معمولا (نه همیشه) خانواده‌های مسئله‌داری دارند.

گذشته طرف مقابل مهم نیست

افراد به مرور زمان تغییر می‌کنند و امکان رشد برای هر کسی فراهم است. اما این بدین معنا نیست که گذشته آنها مهم نیست و اهمیتی ندارد. چون در برخی موارد اعمال و رفتارهای فرد در گذشته، به همان گذشته ختم نمی‌شود و اثر و نتایج آن تا به امروز و حتی برای آینده باقی می‌ماند.

از نظر روانشناسان، تغییر واقعی فرد، علائمی دارد، بنابراین اگر گذشته فردی تا حدودی ناهنجار بوده حتما قبل از اینکه با او وارد ارتباط جدی بشوید لازم است روانشناس او را دیده باشد.

متاسفانه افرادی هستند که در گذشته دزدی کرده یا مبتلا به بیماری یا اعتیاد بوده‌اند یا خدای ناکرده روابط نامشروعی داشته‌اند که منجر به حامله شدن و فرزنددار شدن دختری شده است، چنین کارهایی به هر حال عواقب و تبعاتی دارد که تا پایان عمر دامن‌گیر فرد می‌شود. بنابراین گذشته افراد، خصوصا اگر پای رابطه محکمی مانند پیوند ازدواج در میان باشد، مهم است. اگر هم خبری از ازدواج نباشد، گذشته فرد می‌تواند نشان دهنده رفتار فعلی فرد با خود شما و نوع رابطه‌ای باشد که با شما برقرار خواهد کرد.

طرف مقابلم را تغییر خواهم داد

هیچ کسی حتی همسر را نمی‌توان تغییر داد مگر آن که خود او بخواهد. ضمن این که تغییر کار سختی است و هر کسی حتی وقتی خود می‌خواهد، اگر عزم جزمی نداشته باشد نمی‌تواند به راحتی عوض شود. بنابراین، این طرز تفکر که قادرید کسی را تغییر بدهید کنار بگذارید و خود را درگیر تغییر دادن کسی که به هر دلیلی سر راهتان قرار گرفته نکنید.

برخی از افراد برای جلب حس ترحم و دلسوزی یا برانگیختن حس انسان دوستی و اقتدار شما تا با شما آشنا می‌‌شوند می‌خواهند شما را در وضعیتی قرار دهند که گمان کنید آنها بدون شما می‌میرند و نمی‌توانند رشد کنند.

دوستی با چنین افرادی چه خیابانی و چه غیر خیابانی، اشتباه است. هر کسی مسئول تغییر دادن خود است و نباید مانند انگل، برای تغییر به دیگران تکیه کند و از آنها تغذیه نماید.

وقتی کسی چنین جایگاهی برایتان قائل می‌شود متوجه باشید که یا دروغ می‌گوید و یا قصد دارد شما را نردبانی کند و از آن بالا برود یا به هر طریقی انرژی شما را بمکد.

ازدواج ما با بقیه فرق دارد

اکثر ما آنقدر از این که گول بخوریم بدمان می‌آید که وقتی در معرض سوء استفاده یا فریب قرار می‌گیریم ترجیح می‌دهیم بگوییم که رابطه ما متفاوت است! در حالی که اگر کمی دقت کنیم متوجه می‌شویم که چنین نیست و این رابطه هم همان الگوی روابط دیگر را دارد و به اصطلاح خون ما رنگین‌تر از دیگران نیست! ازدواج‌های خیابانی معمولا بدون شناخت کافی، بدون آشنایی با بهترین و بدترین ویژگی‌های طرف مقابل، بدون خرد و دانایی کافی انجام می‌شوند و متاسفانه اکثرا منجر به جدایی و طلاق خواهند شد.

به نظر شما اگر کسی در محل کار، در بین فامیل و دوست و آشنا، در محل تحصیل و در بین همسایه‌ها و اقوام دورتر اعتبار کافی دارد، چرا در خیابان باید به دنبال همسر بگردد؟ و اگر در خیابان به دنبال همسر است، یا از کسی خوشش آمده، چرا برای ازدواج، اقدام عملی نمی‌کند و مدام امروز و فردا می‌کند؟

معمولا افرادی که در خیابان به دنبال جنس مخالف می‌گردند، او را برای دوستی، وقت گذرانی، سرگرمی و در بهترین حالت برای شناخت جنس مخالف و نه ازدواج می‌خواهند. بهتر است خود را گول نزنیم و رابطه‌مان را بیهوده رابطه‌ای برتر از روابط دیگران نشماریم و همیشه هوشیار باشیم.



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/5/21 توسط rayehezohur

با سلام و عرض ادب خدمت شما بازدید کننده محترم.

لطفا با ارسال نظراتتون ما رو در هر چه بهتر کردن محتوای وبلاگ مشاوره یاری کنید.

از لطفتون ممنونیم



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/4/4 توسط rayehezohur

برای اینکه نام‌تان در فهرست همسرآزارها جا بگیرد، نیازی نیست که شریک زندگی‌تان را کتک بزنید و چماق به دست بالای سرش بایستید. گاهی انجام رفتارهای ساده‌ای که خودتان هم از کودکی با آنها بزرگ شده‌اید یا در میان آدم‌های دور و برتان دیده‌اید، می‌تواند شما را به داشتن رفتارهای خشونت‌آمیز متهم کند. می‌خواهید از قالب‌های کلیشه‌ای که خیلی از زوج‌ها براساس آن رفتار می‌کنند بیرون بیایید و سلامت زندگی مشترک‌تان را بالاتر ببرید؟ پس این زنگ خطر‌ها را بشناسید. اگر شما تنها 7 نشانه از این 9 نشانه را در ارتباط‌تان بروز می‌دهید، باید بگوییم که از همسرتان سوءاستفاده می‌کنید و به همسرآزاری مبتلا هستید.

برای هم اسم می‌گذارید؟

همسرتان را با واژه‌هایی مثل «کدو» یا «لاک‌پشت» صدا می‌کنید و ایرادهای او را با نسبت دادنش به یک موجود زنده به رخش می‌کشید؟

گذاشتن اسم به‌دلیل تحقیر یا نسبت دادن یک ویژگی ناپسند روی شریک زندگی‌تان، می‌تواند یکی از نشانه‌های این رفتار باشد. درست است که روانشناسان هم توصیه می‌کنند در یک رابطه عاشقانه، یک اسم لطیف و عاشقانه را برای همسرتان انتخاب کنید و هرازگاهی با آن واژه صدایش کنید اما اسم‌های تحقیر کننده هرگز در این گروه جا نمی‌گیرد. عاشق‌هایی که خشونت کلامی را در رفتارشان بروز می‌دهند به‌ جای انتقاد از همسرشان ویژگی‌های او را به شکلی تحقیر کننده بیان می‌کنند و مثل یک برچسب آن را روی همسرشان می‌چسبانند. مهم نیست که این واژه‌ها با آرامش و خنده به زبان بیاید یا با یک لحن تند. این صفت‌ها در هر شرایطی که ادا شوند، به ارتباط شما آسیب می‌رسانند. اگر می‌خواهید دست از این خشونت بردارید در مورد ویژگی‌های منفی همسرتان با او صحبت کنید و به‌جای اسم‌گذاری روی او، با هم برای محو کردن این ویژگی‌ها تلاش کنید.

رئیس زندگی شما هستید؟

به‌دلیل اینکه اتومبیل یا خانه به نام شما باشد یا پس‌اندازتان در حساب شما قرار داشته باشد، با همسرتان بحث می‌کنید و دوست دارید کنترل تمام دارایی‌ها یا تصمیم‌گیری‌های زندگی مشترکتان دردست شما باشد؟

اگر شما به مشترک بودن این زندگی اعتقادی ندارید و گمان می‌کنید همسرتان با دادن تمام اختیارات و دارایی‌ها به شما، عشقش را نشان می‌دهد، خشونت رفتاری اساس زندگی مشترک شماست. زندگی با چاشنی خشونت رفتاری، اقتدار شما را در این رابطه بیشتر نمی‌کند بلکه قدرت کاذبی را برایتان می‌سازد که ممکن است با ساده‌ترین اتفاق از دست برود. فراموش نکنید یک رابطه عاشقانه، میدان قدرت‌نمایی نیست.

داد می‌زنید و فحش می‌دهید؟

از خانه مادر شوهرتان برگشته‌اید و به‌دلیل دخالتی که در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی‌تان کرده‌اند با همسرتان کلنجار می‌روید؟ وقتی شما را با توضیحاتش قانع نمی‌کند صدایتان را بالا می‌برید و اگر دعوا خیلی جدی شود و خانواده او مقصر اختلافات شما باشند به ناسزا یا نفرین کردن متوسل می‌شوید؟

 

حتی در بدترین لحظات هم نباید بگذارید منطق از ارتباط شما فراری شود و خشونت کلامی یا رفتاری جایش را بگیرد. ناسزا گفتن، داد زدن و به کرسی نشاندن حرف با ترساندن همسرتان هم در گرو رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست. از همان لحظه‌ای که رفتار شما از دایره منطق خارج می‌شود، دیگر حق با شما نیست.

مدام تهدید می‌کنید؟

کلمه اگر«در زندگی شما نقش اساسی را بازی می‌کند؟ مدام برای همسرتان خط و نشان می‌کشید و جملاتی از این قبیل را همراه با چاشنی تهدید به زبان می‌آورید؟ «اگر تا این ساعت خانه نباشی»، «اگر فلان خرج را برای خانه نکنی»، «اگر امروز به این مهمانی نرویم»، «اگر با فلانی صمیمی شوی» و ... .

حتی اگر چنین ادعاهایی را به شوخی بیان کنید، شما یک همسرآزار هستید. هر نوع تهدیدی که به تغییر رفتار همسرتان تبدیل شود، گرچه شما را به خواسته‌تان می‌رساند، اما در نهایت به زیان ارتباط‌تان تمام می‌شود. شما حق ندارید برای تغییر دادن رفتار او به مقابله به مثل تهدیدش کنید یا او را از برخوردی که با خانواده‌اش خواهید کرد، بترسانید.

او را قربانی می‌کنید؟

وقتی همسرتان از شما در مورد پول زیادی که برای خریدن چند لباس صرف کرده‌اید، سؤال می‌کند، او را به عنوان مقصر معرفی می‌کنید و می‌گویید «اگر حرصم را درنمی‌آوردی و اگر مرا این همه تنها نمی‌گذاشتی این کار را نمی‌کردم؟»

مقصر جلوه دادن همسرتان به‌دلیل رفتاری که انجام داده‌اید یا اعلام اینکه رفتار من واکنشی به کارهای تو بود، در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرد. هرگز برای پوشاندن اشتباهات‌تان، کاستی‌ها و اشتباهات همسرتان را به رخش نکشید و نگویید اگر تو این عیب‌ها را نداشتی، من هم انسان کاملی می‌شدم. اگر قرار است با هم زندگی کنید، بهتر است همدیگر را با تمام کاستی‌هایتان بپذیرید و به جای ساختن یک چماق از آنها با همکاری هم برای تغییر دادنشان تلاش کنید.

بار زندگی را روی دوش او می‌اندازید؟

همسرتان را به عنوان ماشین پولسازی می‌بینید و تا زمانی به او و توانایی‌هایش اطمینان دارید که رفاهی که انتظار دارید را برایتان به وجود بیاورد؟ یا اینکه چون شما خرج زندگی را می‌دهید انتظار دارید کارهای خانه را بدون کم و کاست انجام دهد و در زندگی‌تان قانون‌های سفت و سختی را به عنوان «وظیفه‌ات است» تعریف می‌کنید؟

نادیده گرفتن توانایی‌ها و شرایط همسرتان و داشتن انتظارات نامعقول از او نشانه همسرآزاری است. اگر انگیزه شما برای ازدواج یا داشتن رفتار مناسب با همسرتان، درآمدی است که به خانه می‌آورد یا اگر به دلیل توانایی همسرتان در نظافت منزل یا آشپزی او را سرزنش می‌کنید و با دیگران مقایسه می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید.

با او معامله می‌کنید؟

همسرتان از شما می‌خواهد لحظه سال تحویل را در کنار خانواده‌اش بگذرانید و شما گرچه دوست دارید در آن زمان در کنار خانواده خود باشید اما گمان می‌کنید، می‌توانید از این نمد، قبایی برای خود ببافید. پس در مقابل لطفی که به همسرتان می‌کنید، از او برای رفتن به سفری که دوست دارید یا خرید چیزی که می‌خواهید قول می‌گیرید.

 

باجگیری و معامله کردن در زندگی مشترک هم نوعی خشونت رفتاری است. اگر شما یک همسرآزار باشید، به هر خواسته او به چشم فرصتی برای رسیدن به خواسته‌هایتان نگاه می‌کنید اما مراقب باشید و فراموش نکنید که زندگی میدان رقابت نیست. اگر شما با همسرتان معامله کنید به مرور از او هم یک باجگیر می‌سازید و باعث می‌شوید به‌دلیل هر محبتی که در حق‌تان می‌کند، یک امتیاز از شما بگیرد.

با چشم‌غره او را از کاری منصرف می‌کنید؟

همسرتان در مهمانی مشغول صحبت است و شما احساس می‌کنید که نباید آن حرف را بیان کند. احتمالا اولین راهی که برای متوجه کردن او امتحان می‌کنید، چشم‌غره رفتن یا زدن پا به پای اوست.

اگر شما با چشم‌غره یا تهدید کردن غیرکلامی همسرتان، او را از انجام دادن یک کار یا گفتن یک حرف منصرف می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید. بسیاری از ما از کودکی با چنین رفتارهایی بزرگ شده‌ایم و این رفتار را از همکارمان گرفته تا فرزندمان، به همه تحویل می‌دهیم. اما وقت آن است که بدانیم این حرکت غیرکلامی در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرند و با حضورشان می‌توانند به زندگی مشترک و روابط اجتماعی ما آسیب برسانند.

دورش حصار می‌کشید؟

شما تعیین می‌کنید که همسرتان با چه کسانی ارتباط داشته باشد یا نه؟ زمانی که دوستان یا خانواده‌تان می‌خواهند به خانه شما بیایند، با کمال میل و بدون اطلاع او پذیرایشان می‌شوید اما حق دعوت کردن مهمان را به همسرتان نمی‌دهید؟

ایزوله کردن همسرتان و دور کردن او از کسانی که دوست‌شان دارد و در کنارشان آرامش می‌گیرد هم در گروه رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. اگر انتظار دارید همسرتان تمام گذشته و عزیزانش را کنار بگذارد و جزئی از دوستان و خانواده شما شود، شما یک همسرآزار هستید.



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/3/4 توسط rayehezohur

بعضی از افراد طلاق گرفته، یا حاضر نیستند هیچ حمایت فکری و عاطفی بگیرند یا به تله حمایت های نامناسب می افتند.

 

متاسفانه بر اساس تازه ترین آمارهای سازمان ثبت اسناد در سال گذشته به ازای هر 5 ازدواج یک واقعه تلخ طلاق در کشور به ثبت رسیده است. این آمار نشان می دهد بسیاری از زوج ها که بیشترین آن ها جوان هستند با پدیده شوم طلاق دست و پنجه نرم می کنند. پدیده ای که آسیب های روانی و اجتماعی بی شماری در پی دارد. از هجوم آسیب هایی چون افسردگی، استرس، بی اعتمادی و بدبینی گرفته تا بسترسازی برای بسیاری از بزهکاری های اجتماعی که در کمین افراد طلاق گرفته و حتی کودکان طلاق است. اما چطور می توان روزهای پس از طلاق را با آسیب های کمتری سپری کرد؟!

در اینجا به بیان راه حل هایی در این باره پرداخته ایم که بخشی از آن را در ادامه می خوانید.

1 علت واقعی طلاق را بشناس!

در هیچ طلاقی یک نفر صد در صد مقصر و یک نفر کاملا بی گناه نیست. طلاق حاصل انتخابی غلط یا شیوه ارتباطی نادرست است. بنابراین دو نفر در این ماجرا سهم دارند. این که به عنوان یک فرد مطلقه بتوانیم سهم خودمان را در طلاق معلوم کنیم و شیوه های ارتباط غلط مان را بشناسیم، قدم اول را برای تغییر برداشته ایم. تا وقتی دیگری را صد در صد مقصر می دانیم در یک کینه همیشگی باقی می مانیم و لزومی برای تغییر نمی بینیم. وقتی هم کاملا سهم خودمان را صد در صد می دانیم تا آخر عمرمان فقط احساس گناه می کنیم و اعتماد به نفس و عزت نفس مان کاهش می یابد. کشف این که کجای راه را غلط رفته ایم البته چیز ساده ای نیست. یک مشاوره خانواده که در مشاوره بعد از طلاق تخصص دارد حتما در این زمینه می تواند کمک های بسیار ی ارائه دهد.

2 شرایط بعد از طلاق را بشناس

هر کسی بعد از طلاق شرایط خاص خود را دارد. یک خانم ممکن است به زندگی با خانواده پدری برگردد، یکی ممکن است مستقل با فرزندانش زندگی کند، مردی ممکن است زندگی مجردی در پیش گیرد. هر کدام از این ها شرایط خاص خودش را دارد. اگر این شرایط را نشناسیم، ممکن است هر ناکامی ریز و درشت را به طلاق ربط دهیم. اما شناخت شرایط باعث می شود آن را مدیریت کنیم و زندگی کمتر روی بدش را به ما نشان دهد.

3 مستقل باش

بعضی ها قبل از ازدواج هم با خودشان مشکل حل ناشده ای داشته اند که در زندگی مشترک بروز کرده و نقش مهمی در بروز طلاق هم بازی کرده است. هچنین کسی که قبل از طلاق نسبت به تنهایی، طرد دیگران یا نه شنیدن حساس باشد بعد از طلاق هم دوباره با این مشکلات دست و پنجه نرم می کند. کسی که هنوز به استقلال مالی (درآمد مستقل بر پایه شغل)، استقلال عاطفی (وابستگی نداشتن به خانواده چه به شکل وابستگی و چه به شکل کینه) و استقلال فکری (عقاید مستقل برای خود که انتخاب خود فرد است نه خانواده) نرسیده باشد، بعد از طلاق مشکلات بیشتری خواهد داشت. اما در صورتی که فرد از همان ابتدا استقلال داشته یا حداقل در ماه های ابتدایی ازدواج به این استقلال رسیده باشد، بعد از طلاق هم با مشکلات کمتری دست و پنجه نرم می کند. یادتان باشد وابستگی عاطفی یا مالی یا فکری می تواند بعد از ازدواج از والدین به همسر هم منتقل شود و کسی که همه چیزش به همسرش منوط بوده است بعد از طلاق ناگهان با یک خلاء بزرگ رو به رو می شود. اما برعکس کسی که استقلال عاطفی و مالی و فکری دارد بعد از طلاق می تواند گلیم خودش را از آب بکشد.

4 حمایت مناسب بگیر!

بعضی از افراد طلاق گرفته، یا حاضر نیستند هیچ حمایت فکری و عاطفی بگیرند یا به تله حمایت های نامناسب می افتند. در صورتی که دوستان یا خانواده فرد اصول حاکم بر روابط زوجین را بدانند یا حداقل خودشان افراد موفق و آگاهی در این زمینه باشند، احتمال حمایت خوب بیشتر است. البته بهترین حمایت فکری را یک روان شناس یا مشاور می تواند ارائه دهد. اما اگر برای فرد حمایتی وجود نداشته باشد یا خودش نخواهد از دیگران حمایت بگیرد، گذشتن از دوره سوگ بعد از طلاق بسیار سخت می شود. از همه بدتر زمانی است که دیگران حمایت های نامناسب می کنند. مثلا تقصیر را کاملا به گردن همسر سابق، دوست یا عضو خانواده شان می گذارند. وقتی خود فرد طلاق گرفته را کاملا مقصر می دانند و با جملاتی مثل «اون که زن/ مرد خوبی بود چرا طلاق گرفتین؟» یا «خوشی زده بود زیر دلت» بیشتر باعث آزار روحی می شوند تا حمایت عاطفی و فکری. این که فرد طلاق گرفته بداند شرایطش به گونه ای است که حتی با وجود استقلال بهتر است از یک متخصص باتجربه درباره مشکلاتش راهنمایی بگیرد و از مشکلاتش بگوید و هیجان هایش را خالی کند، عبور از روزهای بعد از طلاق را راحت تر می کند.

5 با معنا زندگی کن!

جمله مشهوری وجود دارد که «هر کسی چرایی برای زندگی خود دارد با هر چگونه ای خواهد ساخت.» کسانی که معنایی برای زندگی خود نیافته اند بعد از طلاق بیشتر از همیشه می توانند به وادی بی معنایی بیفتند.

منبع : سپیده دانایی

 

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/3/4 توسط rayehezohur
<      1   2   3   4   5      >
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • آی تی ایران
  • قالب میهن بلاگ
  • ضایعات
  • انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس